چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
دوستان !! تا زمان گالیله مردم متعتقد بودند که زمین ساکن و بی تحرک است و فقط خورشید است که به دور زمین می چرخد. گالیله با استدلالات ریاضی ثابت کرد که عالم مبتنی بر حساب و مسائل ریاضی است. آری ! هر چیزی حسابی و کتابی دارد! گالیله تمام معادلات مردم و دانشمندان زمان خود را با بر هم زد و نظر ه ای کاملا بر خلاف نظریه رایج داد. گالیله در سال 1632 کتابی در باب عقاید بطلمیوس و کپرنیک در مورد حرکت منظومه شمسی نوشت. یک سال بعد پاپ بزرگ روم او را به روم فراخواند و اظهار عقیده او را کفر شمرد. به دنبال این قضاوت ناعادلانه گالیله به زندان برده شد و وقتی آزاد شد با پای خود روی زمین زد و گفت من استغفار می کنم و توبه می نمایم اما تو ای زمین حرکت می کنی گرچه تمام مردم دنیا بر خلاف نظر گالیله نظر می دادند و زیر بار حقیقت نمی رفتند ، اما حقیقت زیر ابر نماند و سرانجام همه دریافتند که حق با گالیله بود و زمین در حرکت است و خورشید ثابت. بزرگان به اصطلاح دانشمند وهابی ها ی پست در برابر واقعیت مقام و منزلت اهل بیت علیهم السلام با وجود هزاران دلیلی که در دست است و خود بهتر می دانند زیر بار حقیقت نمی روند. آخوند های در باری وهابی که معلوم نیست مادرانشان کدام شیر نجس را به کامشان ریخته اند، زیر بار حقیقت نمی روند و بنده استدلال و پیرو منطق نیستند. این بد مادران ، مغز خر خورده اند ، و در خریت و نفهمی دستان خر را از پشت بسته اند. امام جماعت مسجد الحرام هر از چند گاهی عرعری می کند و شیعه را کافر می داند. و یک نفر نیست به این بد ذات بگوید شیعه کافر است یا تو؟ شیعه که بزرگترین دستگیره های توحید را در دست دارد کافر است ، ؟؟؟!! اگر راست می گویی چرا مناظره نمی کنی؟ چرا به مناظره نمی نشینی ؟ تو اگر طرفدار منطق و قدرت و استدلالی چرا تعقل نمی کنی ؟ مثال تو مثال خرانی است که یحمل اسفارا ، تو از حیوا ن پست تر نیسیتی ؟ که فرمود اولئک کالانعام بلهم اضل..... الذین لا یعقلون.. تو باید اعدام شوی ، قتل تو واجب است. به نظر می رسد تو از نسل مروانی هستی که رسول خدا بر پدر و پسر لعنت کرد و آنان را از مدینه بیرون راند ، تو نیز با وجود خود مسجد الحرام را به نجاست کشیده ای ؟ باید دست انتقامی ریشه تو را بسوزاند و مسجدالحرام را از وجود نحس تو پاک کند. پیروان علی کافرند؟ و تو که سر در آخر پیره خر عربستان (آل فهد و سعود) داری مسلمانی ؟ ؟؟!! پیروان علی واجب القتل هستند و تو مسلمان. تو از اسلام چه فهمیده ای ؟ ؟! محمد بن عبدالوهاب یهودی الاصل که معلوم نبود از نطفه کدام حرام زداده چکید و در رحم کدام ناپاک رشد کرد مسلمان است ؟ خاندان سعود که هر کدام در رذالت و پستی گوی سبقت را از دیگری ربوده اند و جز به شکم و شهوت نمی اندیشند مسلمانند؟ آی آل سعود!! با شیعیان یمن چه کار داردید ؟ شیعیان یمن را مظلوم گیر آورده اید ؟ دشمنی با شیعه تا کجا؟ و تا کی ؟ شیعیان یمن دست پروردگان علی هستند و از ناب ترین مسلمانان ، فریب که را خورده اید ؟ دست انتقام خدا روزی از آستین غیب بیرون می آید و شما را رسوا می کند. انهم یرونه بعیدا و نراه قریب شما همان کسانی هستید که عاشورا را رقم زدید ،شما جگر گوشه رسول خدا را با لب تشنه سر بریدید و زنان و دختران او را به اسارت بردید. چرا به بحث نمی نشینید ؟ چرا تعقل نمی کنید ، مگر شما قرآن را قبول ندارید ؟ چرا به ندای مراجع شیعه پاسخ نمی دهید و به مناظره نمی نشینید؟ چرا به جهنم می روید ؟ مگر قرار نیست بعد از مرگ هم دیگر را ببینیم و ، شما در قیامت چه خواهید کرد ، گرچه می دانم زیر بار نمی روید ولی یک بار دیگر شما را به مناظره دعوت می کنم، بیاید مناظره کنید اگر قانع کردید وهابی می شویم ، اگر قانع شدید باید به اشتباه خود اعتراف کنید و جهان اسلام را از این تفرقه نجات دهید.!!! [ سه شنبه 88/8/26 ] [ 2:23 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
به خدا وهابی می شوم !!! روز سوم زیارت و حضور در مدینه ، بعد از اقامه نماز صبح با زائران وارد بقیع شدیم و با توضیحات کافی و لازم آنان را از اوضاع جغرافیایی بقیع و خفتگان در بقیع آگاه نمودیم. زائران را به طرف آخر بقیع حرکت دادیم ، کنار قبر ابوسعید خدری که یکی از برجسته ترین اصحاب رسول خدابود ایستاده بودیم ، ناگهان از دور دیدم گروهی از زائران ایرانی کنار قبری که منسوب عثمان بن مضعون است جمع شده و یکی از وهابیان که افغانی بود مشغول حرف زدن و الغا کردن شبهات است. به دوستان گفتم سریع حرکت کنیم ، و همه با عجله به طرف آنان حرکت کردیم و در جمع آنان حاضر شدیم ، وقتی رسیدیم دیدم شرطه افغانی که اجیر وهابیان بود مشغول صحبت کردن بود و به زائران می گفت: شما به قبرها متوسل می شوید ، این قبر ها چیزی نیست و شما دیوانه اید ، مگر می شود به قبر توسل جست و شما مشرکید!!!! همینکه این جمله را گفت من در حالی که به گنبد سبز حضرت محمد صلی الله علیه و آله اشاره می کردم فریاد زدم ، اگر در این جمع به سوال من پاسخ بدهی و مرا قانع کنی به صاحب این قبر مطهر وهابی می شوم و دست از شیعه بودنم می کشم!! او که انتظار چنین برخورد محکمی را نداشت سکوت کرد و هاج و واج مانده بود. گفتم اگر مردی یک صندلی بگذار برای من و خودت هم بنشین تا با هم مناظره کنیم او ساکت ماند و متحیر که چه بگوید. گفتم من سه سوال دارم ، بپرسم ؟ گفت : بپرس ، گفتم خدای متعال در قرآن می فرماید: یعقوب در فراغ یوسف به قدری گریست که چشمانش کور و نابینا شد ، آیا این مطلب درست است ؟ او که نمی توانست منکر قرآن شود گفت : آری درست است ، گفتم مگر قرآن نمی گوید: یوسف گفت: اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصیراً وَ أْتُونی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعینَ (یوسف/93) پیراهن مرا ببرید و روی چشمان پدرم بگذارید تا بیناییش باز گردد...
فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصیراً (یوسف/96) و هنگامی که آن بشارت دهنده آمد و پیراهن یوسف را روی چشمان یعقوب مالید بیناییش را باز گرفت ؟ گفت : آری ! گفتم : پس یعقوب مشرک بود ؟ این وهابی که از افغانی های اجیر شده بود نتوانست جواب دهد و ساکت شد. گفتم سوال دوم من این است : آیا می توانی بگویی این دریچه ای که روی گنبد خضراء و سبز خاتم پیامبران حضرت محمد صلی الله علیه و آله است چیست؟ او اظهار بی اطلاعی کرد و در حالی که تمام زائرانی که حاضر بودند ساکت بودند و مشتاقانه گوش می دادند گفتم: این درچه به دستور عایشه زوجه روسول خدا باز شده است و شریف سمهودی در کتاب وفاء الوفاء نوشته است وقتی مردم دچار قحطی شدند عایشه دستور داد دریچه ای روی قبر رسول خدا باز کنند تا به برکت قبر رسول خدا باران ببارد و مردم چنین کردند و آنقدر باران آمد که مردم مجبور شدند روی درچه را بپوشانند. و این دریچه به پاس آن حادثه بزرگ هنوز روی قبر رسول خدا به یادگار مانده است. سوال این است که اگر توسل حرام است پس چرا عایشه زوجه رسول خدا دستور داد دریچه را باز کنند ومردم به قبر رسول خدا متوسل شدند؟ وهابی و شرطه افغانی ساکت ماند و نتوانست پاسخ دهد. گفتم : سوال سوم من این است آیا می دانی در سوره ای که به نام مبارک خاتم الانبیاء یعنی محمد صلی الله علیه و آله است در آیات دوم چرا کلمه آمنو دو بار تکرار شده است؟ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (محمد/2 کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند و ایمان آورده اند به آنچه بر محمد صلی الله علیه و آله نازل شده است گناهانشان بخشیده می شود... سوال این است که کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند مگر ایمان به قرآن ندارند ؟ آمنو دوم در آیه شریفه منظور ایمان به قرآن است ؟ مگر در آمنو اول ایمان به قرآن نیست؟ آیا منظور از ایمان دوم ایمان به آیه شریفه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ (مائده/ 67) نیست که ولایت امیر مومنان علیه السلام است؟ و او ساکت ماند و تمام زائران شیعه ایرانی در بقیع چنان صدای تکبیرشان بلند شد که تمام فضای آسمان بقیع پر از ابراز احساسات آنان شد دوستان خوانند ه تا به حال بسیاری از بزرگان شیعه و علمای اعلام پیرو اهل بیت علیهم السلا م به وهابیان اعلام مناظره کرده اند ، حضرات آیات مکارم شیراز ی و شیخ جعفر سبحانی بارها به وهابیان گفته اند بیایید در یک شبکه جهانی به مناظره بنشینیم و حق و باطل را در انظار عمومی مطرح کنیم اگر شما ما را قانع کردید ما تسلیم می شویم و اگر شما قانع شدید باید تسلیم شوید . اما وهابیان همواره از ترس بی آبرو شدن حاضر به مناظره نمی شوند. در آستانه مراسم حج تمتع 88 بار دیگر عالمان شیعه از وهابیان بی خرد می خواهند خود را آلوده نکرده و اینگونه به استقبال عذاب آخرت نروند. بنده نیز عالمان وهابی را به مناظره دعوت می کنم و شجاعانه از مذهب و ایمان خود دفاع می کنم ، و صادقانه می گویم اگر قانع شدم به خدا وهابی می شوم، اما اگر قانع کردم به مقدساتشان که نمی دانم چیست باید شیعه شوند.
[ دوشنبه 88/8/11 ] [ 8:12 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
خاطره ی عمره در ماه جمادی الثانی سال 1388 توفیق زیارت بیت الله الحرام را یافتیم خدای متعال ما را طلبید و آغوش رحمتش را به رویمان گشود. پس از معطلی فرواوان ساعت 30/2 دقیقه بامداد بود که وارد مدینه شدیم و به طرف هتل حرکت کردیم . زائران را برای زیارت به مسجد النبی صلی الله علیه و آله حرکت دادیم ، نزدیک اذان صبح بود ، کاروان را کناری نگه داشتیم و با توضیح مختصری راهی نماز صبح شدیم. یکی از شرطه های وهابی می خواست جمع ما را بر هم زند ، و ما به او توجهی نکردیم ، همینکه حرکت کردیم ، مرا به اجبار به محل شرطه ها برد. او می گفت : چرا به تذکر من توجه نکرده ای؟ خلاصه پس از آنکه مرا به دفتر شرطه ها برد تمام وسایل شخصی مرا وارسی کرد و تا ساعتی معطل نمود. نکته جالب این بود که در میان وسایل شخصی ام یک زیارت عاشورا بود که چند بار این مامور وهابی برداشت و نگاه کرد ، راستش را بخواهید من هم اول حواسم نبود ، اما یک مرتبه متوجه شدم که این زیارت عاشورا است ، به شدت ترسیدم و گفتم خدایا اگر اینها بفهمند که این زیارت عاشورا است مرا به زندان می برند و حتی ممکن است مرا اعدام کنند به همین خاطر شروع به خواندن آیه الکرسی و آیه شریفه وجعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا کردم و متوسل به امام زمان عج شدم که متوجه نشوند. که الحمدلله متوجه نشدند. از ساعت 4 تا ساعت 8 صبح مرا معطل کردند . من ناراحت شدم و به آنان گفتم : آیا شما اینگونه از مهمانهای خود پذیرایی می کنید ؟ مگر زائران مدینه و بیت الله الحرام میهمان شما نیستیند ؟ همینکه این جمله را گفتم ، رئیس شرطه ها رو به ماموران کرد و گفت : راست می گوید ، مگر نمی دانید برای ما زشت است که با مهبمان اینگونه برخورد کنیم ؟ چرا این زائر را معطل کرده اید ؟!!خلاصه پس از گرفتن امضاء ، عکس و تعهد رهایم کردند. در طول چند ساعتی که در آن محل بودم بارهای دیدم که برخی از افراد سنی مذهب می آمدند و درخواست کتاب می کردند . من هنگام خروج از آن محل از آنان درخواست کردم که اگر ممکن است یکی از این نوشته هایی که به زائران اهل سنت می دهید به من نیز بدهید!! این کتاب ها و جزوه ها همه در باره عقاید وهابیت و مسائلی پیرامون اعتقادات ضاله آنان بود . همینکه من این خواسته را مطرح کردم و خواستم یکی از آن کتاب ها ر ا در اختیار من قرار دهند ، رئیس شرطه ها با تعجب سکوت کرده و پس از چند لحظه سکوت و مشورت گفت : تو قصدت خیر نیست و می خواهی این کتاب را برداری و روی منبر علیه ما حرف بزنی ، و هر دو خنددیدند و من نیز خنده ام گرفت و از آن محل خارج شدم.
[ دوشنبه 88/8/11 ] [ 7:52 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
حال که با این شعر مهمانی مرا پذیرفتید بگذارید نکته ای بگویم و خیلی سرتان را درد نیاورم
آیا تا به حال از خود پرسیده اید که از خود چه توقعی دارید؟ به نظرم می رسد این یکی از اساسی ترین سوالهایی باشد که می تواند با یک لحظه تامل و اندیشه مسیر جدیدی را به رویمان گشود. از خود چه توقعی دارید؟ یکی می گفت چندان توقعی ندارم ، اما باور کنید هیچ انسانی نیست که از خود توقعی نداشته باشد شما سراغ دارید؟ من می توانم با جرات بگویم یکی از بزرگترین توقعات تمام انسانهای روی زمین از خود پاک زیستن و انسان زیستن است. همه دوست دارند پاک باشند و هرگز گناه نکنند ، این بالاترین توقعی است که هر انسان خردمند و با اندیشه ای از خود دارد ، اما فراموش نکنید که این توقع از خویشتن در همه انسانها یک جور نیست بلکه شدت و ضعف دارد ، بگذارید توضیح و تفقصل این مطلب را در فرصت مناسب دیگری بیان کنیم. آب طلب نکرده همیشه مراد نیست از باغ میبرند چراغانیات کنند تا کاج جشنهای زمستانیات کنند پوشاندهاند “صبح” تو را “ابرهای تار“ تنها به این بهانه که بارانیات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانیات کنند ای گل گمان مبر به شب جشن میروی شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند یک نقطه بیش فرق “رحیم” و “رجیم” نیست از نقطهای بترس که شیطانیات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه است که قربانیات کنند
[ دوشنبه 88/7/27 ] [ 7:7 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
بعد از غیبت نسبتا طولانی همه خوانندگان را به این غزل زیبا که از شاعر معاصرمان نظری است جلب می کنم و مویه ها و دلتنگی ها را به وقت دیگر موکول می کنم.
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست از باغ میبرند چراغانیات کنند تا کاج جشنهای زمستانیات کنند پوشاندهاند “صبح” تو را “ابرهای تار“ تنها به این بهانه که بارانیات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانیات کنند ای گل گمان مبر به شب جشن میروی شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند یک نقطه بیش فرق “رحیم” و “رجیم” نیست از نقطهای بترس که شیطانیات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه است که قربانیات کنند [ دوشنبه 88/7/27 ] [ 6:59 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
یکی از مهمترین دستورات دینی ، در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام امر به انتخاب صحیح و گزینشهای درست در زندگی است. علت این تاکید و این دستورات هم این است که که عالم عالم انتخاب است و ارزش و جایگاه انتخابات در عالم هستی بر کسی پوشیده نیست، به قدری این مهم اهمیت دارد که تمام لحظات زندگی انسان را به خودش اختصاص داده و هر روز زندگی انسان وابسته به این انتخابات است. از زمانی که انسان خودش را می شناسد تا زمانی که می میرد همواره در حال انتخاب است، بسیاری از افراد با انتخاب صحیح دریچه های سعادت را به روی خود می گشایند و برخی از افراد به علت انتخاب بد زمینه سقوط و انحطاط خود را فراهم می کنند. شغل مناسب ، همسر مناسب ، منزل مناسب ، دوست و همدم مناسب ، مراودات مناسب ، همه و همه از موارد انتخاب انسان است. خیلی از افراد با انتخاب شغل یا همسر یا دوست غیر مناسب دین خود را از دست می دهند . و برخی از افراد با انتخاب درست زمینه سعادت خود را فراهم می کنند خلاصه لحظه لحظه زندگی انسان با انتخاب ها عجین است بطوری که نمی توان زندگی را بدون انتخاب حتی تصور کرد.و راز و رمز موفقیت انسان به نوع این انتخاب بستگی دارد. انتخاب ها میدان شخصیت شناسی افراد است و اگر شما بخواهید خودتان یا دیگران را بشناسید یکی از راه های آن نگاه کردن به نوع انتخاب هاست. ملاک انتخاب در نگاه بسیاری از مردم بر خلاف انتخابی است که در نگاه دین است ، مردم معمولا در انتخابهای خودشان ضرر و نفع را ملاک قرار می دند ، در حالی که دین نظرش کاملا برخلاف آن است. شما اگر زندگی اهل بیت عیلیهم السلام را مطالعه کنید انسان از نوع انتخابهای آن بزرگواران گاهی شگفت زده می شود و علت تعجب انسان هم به خاطر اهمیتی است که به نوع این انتخاب قائل بودند. گاهی برای یک انتخاب 25 سال سکوت و خانه نشینی و در پاسخ تمام کسانی که می گویند شما چرا قیام نمی کنید می فرمایند بهترین انتخاب این انتخاب است. گاهی برای یک انتخاب حادثه ای مثل عاشورا اتفاق می افتد و هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند جلو این انتخاب را بگیرد. البته گاهی انتخاب های اهل بیت علیهم السلام اجباری بوده و به علت شرایط حاکم بر جامعه مجبور بود یک انتخابی داشته باشند که بسیاری خیال کنند این انتخاب درست نیست. مثلا به اما صادق علیه السلام عرض می کنند : چرا شما سکوت اختیار کردید و چرا قیام نمی کنید ؟ حضرت می فرمایند ما مجبوریم به علت اینکه مردم از یاری کردن ما سر باز زده اند. یا غیبت امام عصر ارواحنا فداه به هیچ وجه در انتخاب های اهل بیت علیهم السلام هوی و هوس دیده نمی شود، انتخابهای اهل بیت علیهم السلام تداوم انتخاب خدای متعال است و آن بزرگواران انتخابهای بسیار مهمی داشتند. گذشته از این اهل بیت علیهم السلام تاکید کرده اند که در زندگی که عجین با انتخاب است مواظب باشید هر انتخابی نداشته باشد ، آن بزگوراان دستوراتی دارند که بسیار مهم است. انتخاب خدای متعال فلسفه و دلیلش برای کسی روشن نیست (انی اعلم ما لا تعلمون) اما انتخاب اهل بیت علیهم السلام به دلیل انتخاب خدای متعال است بعنوان نمونه: مرحوم شیخ مفید در کتاب اختصاص از قول امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود پدرم امام باقر علیه السلام از قول جدم زین العابدین علیه السلام نقل کرده که امام سجاد علیه السلام فرمود: مردی از اهالی کوفه نامه ای به پدرم امام حسین علیه السلام نوشت و در آن نامه عرض کرد : یَا سَیِّدِی أَخْبِرْنِی بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مولای من ! مرا به خیر دنیا و آخرت راهنمایی کن حضرت در جواب نوشتند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ طَلَبَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَامُ هر کسی رضای خدا را به ناراحتی مردم بجوید و رضای خدا را مقدم کند خدای متعال اورا از مردم بی نیاز می کند اما اگر رضایت مردم مقدم شد بدانید که خدا هم او را به مردم واگذار می کند. اگر خواستی انتخاب کنی رضایت خدای متعال را در نظر بگیر. [ چهارشنبه 88/3/20 ] [ 7:16 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
حقیقت توبه حقیقت گناه خروج از ولایت الهی معصوم است. در حقیقت کسی که گناه می کند از ولایت معصوم خارج و به ولایت طاغوت و شیطان در می آید. بنابراین حقیقت توبه باز گشت تحت ولایت معصوم است و ارزش توبه همین است که می توان با توبه زیر چتر ولایت معصوم قرار گرفت. بنابراین توبه نقطه شروع و آغاز عشق میان انسان و خدای متعال است که هرگز با سایر واجبات این نقطه آغاز نمی شود. نکته مهم کسی که عشق به گنه کار ندارد، در حقیقت نمی تواند دلسوز برای او باشد، کسی که محبت به گنه کار ندارد تعجب می کنم چرا به او می گوید گناه نکن؟ خب می خواد بره جهنم به شما چه؟ اگه کسی به مردم محبت نداشته باشد از سر خود خواهی و حسادت نصحیت می کند و بی خودی داد می زنه، رفته تو پوشش دینی می بینه گناه می کنه ، خودش نمی تونه ناراحته محبت وجود مبارک حضرت ولی عصر ارواحناه فداه یکی از بزرگترین مظاهر محبت است. به نظر می رسد بالاترین محبت ها محبت به گنه کاران است و این محبت تنها از طرف ا و می رسد. وقتی گنه کاری همه چیزش را از دست می دهد و تمام مردم را با خود مغایر می داند تنها کسی ه به او عشق می ورزد مولاست. [ جمعه 88/2/4 ] [ 10:18 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
داشتم فکر می کردم به این نتیجه رسیدم که سال 1387 با تمام تلخی ها و شیرینی هایش گذشت. یکی از بزرگترین شیرینی های سال گذشته پرتاب شدن ماهواره امید بود که عزت و سرافرازی ما را دو چندان کرد. تمام دشمنان را انگشت به دهان مات و مبهوت نمود و سربلندی ما را مضاعف. از این واقعه که بگذریم ماجرای انتخاب علی دائی به عنوان سرمربی تیم ملی و موفقیتهای پی در پی این جوان برومند نیز ار وقایع مهم سال گذشته بود. که این واقعه برای برخی شیرین و برای برخی تلخ بود. امروز یعنی یک روز بعد از مسابقه تیم ایران با عربستان (8/1/88 )خبر عجیب برکناری علی دائی از رسانه ها تعجب همه را بر انگیخت . البته امید این برکنار ی بود اما نه در این شرایط حساس. بنده در این مقام نیستم که بخواهم قابلیت یا شایستگی او را برای شما ثابت کنم یا در مقام قضاوت باشم. به نظر شما چطور ؟ آیا لازم بود فدراسیون فوتبال علی دائی را بر کنار کند؟؟؟!!
[ یکشنبه 88/1/9 ] [ 9:22 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
شب عید نورزو 1388 در کنار استاد بزرگوار جناب امینی نشسته ایم و از خاطرات دوران جوانی و .... گفتگو میکنیم. ما این عید باستانی را به شما تبریک گفته و سال خوشی را برایتان آرزو می کنیم. شهد شاهانه اسرار آمیز زیست شناس معروف فرانسوی به نام بلوفر در جریان مطالعات خود در باره زنبور عسل به مساله ای حیرت انگیز دست یافته است. وی ضمن مطالعه دریافت که ملکه زنبور عسل از خوراکی مخصوصی که توسط کارگران فراهم می شود و این غذای مخصوص ملکه است و کسی دیگر جرات خوردن آن را ندارد، تغذیه می کند. به خاطر همین تغذیه عمر یک ملکه زنبور عسل چهار صد برابر عمر زنبوران معمولی است که از این غذا نمی خورند. نام این غذا را شهد شاهانه اسرار آمیز معرفی کرده است. نکته مواظب خوارکتان باشید. غذا همانطور که انسان را بزرگ و فربه می کند او را بزرگوار نیز می کند. تاثیر غذا در روحیات انسان از کارد بر گوشت بیشتر است. هله هوله های شب عید شما را وسوسه نکند، در ضمن از خوراک بیش از حد بپرهیزید تا از نماز صبح باز نمانید. [ پنج شنبه 87/12/29 ] [ 11:42 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
همسران تمام مردم دنیا پشت دروازه خوشبختی متوقف شدند و کوشش و تلاش فراوانی دارند تا این در بسته شده را به روی خودشان باز کنند. ترافیک عجیبی است و روزانه هزاران نفر در این راه جان خود را از دست می دهند. شاید در جمع ما هم کسی نباشد که نخواهد به خوشبختی دست پیدا کند، در جمع ما هم کسانی هستند که شاید تمام عمر خودشان را صرف رسیدن به این آروز می کنند. در نگاه دین یکی از بارز ترین نمونه های خوشبختی و افراد خوشبخت کسانی معرفی شده اند که دارای همسران پاک و شایسته ای هستند. در روایات زیادی داشتن همسر صالحه بعنوان یکی از مهمترین عوامل خوشبختی یاد شده است. نقش همسر در سعادت انسان یک نقش بسیار مهم و غیر قابل انکاری است ، چرا که مرد از دامن زن به معراج سعادت پر می کشد و همین مرد از دامن همین زن به قعر جهنم سقوط می کند. به همین خاطر در روایات از زنان شایسته و نیکو و صالحه به نیکی یاد شده است. از آقا رسول الله صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: المراه الصالحه خیر من الف رجل صالح . برجستگان تاریخ که قسمتی از تاریخ دنیا را به خودشان اختصاص داده اند دارای همسران محشری بوده اند. آنان توسط همسرانشان توانستند مشکلات زندگی را به آسانی تحمل کنند و در برابر وسوسه ها ، حوادث تلخ و شیرین زندگی کمر خم نکنند. داستان ام سلیم مادر انس بن مالک است ، انس فرد خوبی نیست و به نفرین حضرت امیر علیه السلام مبتلا شد ، به این علت که حضرت در جلسه ای روبه جمعیت کرد و فرمود: کسانی که در ماجرای غدیر بودند و دیدند رسول خدا مرا به عنوان ولی و جانشین خود معرفی کرد برخیزند و شهادت دهند. چند نفر بلند شدند و شهادت دادند اما انس بر نخاست ، حضرت به او فرمود: انس ! تو چرا شهادت نمی دهی ؟ گفت : پیر شده ام و یادم نیست!! حضرت در این جا او را نفرین کرد و فرمود: امیدوارم به دردی مبتلا شوی که عمامه ات هم نتواند آن را بپوشاند !!! بعد از این نفرین بود که غده ای در پشانی انس در آمد و او روز به روز عمامه اش را جلوتر می آورد ولی باز هم نمی توانست آن را مخفی کند. وقتی از او سوال می کردند که این چه دردی است خودش می گفت: هذا اثر دعوه علی ام سلیم خودش از زنان برجسته بوده که مهریه ازدواجش را اسلام شوهرش قرار داد و بعد از مسلمان شدن با او ازدواج کرد ، خدای متعال فرزندی به آنان عطا کرد که در حادثه ای فرزندش مرد و به شوهرش نگفت نمونه خوبی است . در کتاب ارزشمند مستدرک الوسائل نقل شده است که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: مرد و زن صالحه ای در بنی اسرائیل زندگی می کردند. یکشب آن مرد در خواب می بیند که به او می گویند تمام عمر تو به دو قسمت تقسیم می شود! یک قسمت در کمال ناز و نعمت و قسمت دوم در کمال فقر و نداری ! تو دوست داری اول در ناز و نعمت باشی یا در فقر؟ در پاسخ گفت: باید با همسر صالحه ام مشورت کنم! فردا وقتی با او مشورت کرد همسرش گفت: تو بگو من می خواهم قسمت اول زندگیم در کمال ناز و نعمت باشد. امید آنکه خدای متعال به ما لطف کرده و باقی مانده زندگیمان را نیز در کمال ناز و نعمت قرار دهد. وقتی انتخاب کرد و رقم خورد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می فرماید: به طرز عجیبی دنیا به آنان رو آورد و زندگی آنان سرشار از ثروت شد. یک روز همسر این مرد به او گفت ما باید صاحبان حق را از این مال راضی کنیم و هرگز حاجت حاجتمندی را رد نکنیم. مرد هم پذیرفت و تمام حقوق واجب مالی را پرداختند. گریز: می دانیم که وقتی امام عصر اواحناه فدا ظهور کند یکی از کارهای عجیبی که می کند این است که تمام پولها و ثروت ها را به صاحبان اصلیش برمی گرداند و با آن تیغ انتقام و پرچم عدالت علوی و خلق و خوی حیدری صاحبان حق را راضی می کند و دزدان و چپاولگران و سارقان و سرگردنه ای ها را سر جایشان می ناشند. و در ک این دولت بسیار سخت است. در احوالات مرحوم محمد باقر بهبهانی می نویسند که خودش گفت: اوائلی که به کربلا رفته بودم روزی بالای منبر حدیثی از کتاب خرائج رواندی خواندم که مضمون آن این است که هی نگویید چرا امام زمان نمی آید؟ چرا که شما طاقت ظهور او را ندارید ، او به گونه ای رفتار می کند که امثال ما طاقت آن دولت را نداریم...... مردم شروع به زمزمه کردند که این بی سواد کیست؟ تمام علمای اعلام روی منبر می گویند دعا کنید حضرت بیاید ولی این فرد می گوید دعا کنید نیاید؟ جلسه به هم ریخت وایشان وارد خانه شد!! یک روز در زدند پرسیدم کیستی؟ گفتند سجاده بردار شما است!! وقتی وارد خانه من شد سجاده را پرت کرد و گفت : ای مرتد ! من فکر می کردم تو آدمی نمی دانستم اینگونه با دین مردم بازی می کنی تو به مردم می گویی دعا کنید امام زمان نیاید؟؟!! فردای آن روز همین مرد آمد و خودش را روی دست و پای مرحوم بهبهانی انداخت و گفت: عذر مرا بپذیر و مرا حلال کن ! پرسیدم چرا؟ گفت دیشب خواب دیدم امام زمان عج ظهور کرده در میان جمعیت مرا صدا زد و فرمود عبایت را در آور این مال فلانی است، بعد فرمود قبایت را هم در آور حق فلانی است سپس پسرم را جلو آورد و با شمشیر گردنش را بزن ! گفتم : چرا؟ فرمود: برای دین مردم ضرر دارد! سپس فرمود: زنت بر تو حرام است گفتم چرا فرمود: خواهر رضاعی توست و تو خبر نداشتی !! من ناگهان فریاد زدم که به خدا قسم تو فرزند فاطمه نیستی. آری تحمل سخت است و این دولت کریمه ایمان می خواهد. خلاصه آن مرد به مشورت همسرش تمام حقوق مالی را داد خلاصه نصف عمر تمام شد که در کمال ناز و نعمت بودند، خبر دادند خدای متعال به علت رعایت انصاف و پرداختن حقوق واجب مالی و صاحبان حق اراده کرده که تمام عمر شما را در ناز و نعمت قرار دهد. این مرد از همسرش تشکر کرد و گفت: تو حق بزرگی به من داری. ـآری این است نقش یک زن فهمیده و یک همسر دانا و صالحه. به همین خاطر دین بر روی انتخاب همسر عنایت ویژه ای دارد، دین می گوید تنها فریفته جمال ظاهری همسر نباش و مواظب باش که تو را به قعر جهنم نکشاند.اگر می خواهی به خوشبختی برسی این مهم را اهمیت بده و در انتخاب آن بکوش. در میان تمام برجستگان تاریخ کسی به مقام انبیاء نمی رسد آن بزرگواران دارای همسران برجسته ای بودند که البته برخی از همسران آن بزرگواران شایستگی نداشتند و حقیقتا آن بزرگواران را به زحمت می انداختند. از باب نمونه به 4 زن برجسته اشاره می کنم و به معرفی آنان می پردازم تا شما ببینید اینان در چه حال وا وضاعی بودند. اول: حضرت ساره همسر گرامی حضرت ابراهیم است. این شخصیت بزرگوار یک انسان به تمام معنا واقعی بود. نام مبارکش در قرآن چندین بار با اشاره ذکر شده است و از فضیلت و برتری او همین بس که در سن 99 سالگی که خدای متعال می خواست اسحاق را به او بده مورد مکالمه با ملائکه قرار گرفت. وامراته قائمه فضحکت فبشرناها باسحاق و من وارء اسحاق یعقوب. با تمام ناملایماتی که در امتحان حضرت ابراهیم علیه السلام اتفاق افتاد ایستادگی کرد و خم به ابرو نیاورد. از مهمترین ویژگیهای او این بود که خدای متعال از نسل او سه پیامبر را آفرید. اسحاق ، یعقوب و یوسف علیهم السلام. دوم : حضرت آسیه سلام الله علیها که همسر فرعون بود و در مقام و برتری نمونه نداشت. او همان کسی است که حضرت موسی علیه السلام را نجات داد و پرورش داد.. سوم حضرت کلثم یا کلیمه خواهر حضرت موسی علیه السلام او ابتدا زن قارون شد ، اما قارون دچار عذاب خسف شد و قبل از عروسی قارون دچار هلاکت شد. نقش این شخصیت بزرگوار در زندگی بسیار مهم است، مهمترین نقش او در حفظ حضرت موسی علیه السلام بود که یوکابد مادر موسی علیه السلام خواهر ش کثم یا کلیمه را فرستاد و گفت از اوضاع موسی برایم خبر بیاور. کلثم بود که خبر داد اگر می خواهید این بچه از گرسنگی نمیرد باید او را شیر بدهید و من زنی را می شناسم که ...... فرعون از او پرسید چگونه است که این کودک پستان تو را به دهان گرفت؟ او گفت من زن خوش بویی هستم و شیرم شیرین است لذا هر کودکی را به من می دهند پستانم را می گیرد و می خورد. نقش شیر هم بسیار مهم است. خاتم االانبیا نیز از حلیمه شیر خورد فقط ، مثل موسی که فقط سینه مادر خودش را گرفت. چهارم : مریم سلام الله علیها. این زن کیست و در موردش چه باید گفت؟ کسی که در سن 9 سالکی بعد از تولد به مقامی رسید که خدای متعال از بهشت برایش غذا می آورد سوره مریم همه اینها را دارد. و نکته مهم تر اینکه در آن زمان مردی هم کفو او نبود که به خدا قسم اگر بود عیسی علیه السلام از او متولد می شد ، اما گذشته از این معجزه یکی از دلائلی که حضرت مسیح علیه السلام بدون پدر متولد می شود به خاطر نبود هم کفو برای حضرت مریم بود. این چهار زن برزگ تاریخ که تاریخ به آنان تعلق دارد و نامشان همواره در قرآن برده می شود کسانی هستند که در تولد زهرای مرضیه مادر بزرگوارش خدیجه را یاری کرده اند. کنیز حضرت زهرا سلا م الله در پایان این بحث از یکی از کنیزهای حضرت زهرا سلام الله علیها که حوادث و داستانها و ماجراهای عجیبی در مورد او و حضرت است نام می برم. عمیس دارای چهار دختر بود که بهترین دامادهای روی زمین از آن او بودند. رسول خدا فرمود: عمیس بهترین دامادهای روی زمین را دارد. یکی از دخترانش به نام سلمی همسر حمزه سید الشهدا بود، دختر دیگرش به نام ام فضل یا لبابه همسر عباس عموی پیامبر بود دختر دیگرش اسماء است که همسر جعفر طیار بود و دختر دیگر به نام میمونه که همسر رسول خدا بود. اسماء بنت عمیس معروف است ، همه شما نام مبارکش را شنیده اید، کمتر روضه ای در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها خوانده می شود که نام او برده نشود. او همسر جعفر طیار است 15 سال با جعفر به حبشه هجرت کرد و در آنجا بود تا سال 4 هجرت وقتی آمد همزمان با فتح خیبر بود ، آنروز رسول خدا بسیار خوشحال بود از فتح خیبر و مخصوصا از کندن در خیبر توسط امیر مومنان علیه السلام. به جعفر مژده داد. سرانجام در جنگ موته به شهادت رسید. روزی که خبر شهادتش آمد اسما 40 پوست را دباغی کرده بود و همه را پهن کرده بود و منتظر آمدن جعفر بود. رسول خدا آمد و دست بر سر فرزندان او کشید و اسما فهمید که همسرش شهید شده است. حضرت فرمود: خدای متعال دو بال به او داده که در آسمان بهشت پرواز می کند. اسماء گریست و گفت: هرگز خوبی های او را فراموش نمی کنم. بعد با ابوبکر ازدواج کرد که از او محمد به دنیا آمد که امام علیه السلام فرمود: او فرزند من است از صلب ابوبکر بعد با امیر مومنان علیه السلام ازدواج کرد و از ایشان دو تا فرزند پیدا کرد که یکی یحیی که ظاهرا در کودکی از دنیا رفته و دیگری عون که در کربلا بود و در رکاب سید الشهدا علیه السلام به شهادت رسید. داستان معروفی دارد که همه شنیده اید، که آخرین لحظه عمر خدیجه بالای سر او بودم می گریست گفتم می گریی؟ فرمود: دلم برای زهرایم می سوزد..... [ شنبه 87/7/13 ] [ 11:12 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................