سوره‏ هاى کتاب شهادت، تفسیر آیه‏ هاى خداست.

فاتحه الکتاب آن، شهادت حضرت سید الشهدا علیه السلام،است

که با نام خدا شروع و با صبر خدا خاتمه یافته است.

قرآن با نام خدا آغاز و با نام مردم پایان یافته،

اما تفسیر کتاب خدا در کربلا با نام خدا شروع

و با نام حسین پایان نیافته که آغاز شده است.

شهادت حسین علیه السلام مانند قرآن لایه‏ هاى نو ظهورى دارد

که هر روز و هر لحظه گویاى گوشه‏ اى از نیاز انسان

و میدان نمایش دریایى از عظمت و کمال اوست.

پس ما به عاشورا زنده‏ایم؛ نه عاشورا به ما،

در هواى عاشورا نفس نزیم مرده‏ایم و از عاشورا قوّت نگیریم جان باخته‏ ایم.

(قسمتی از کتاب کربلا، درسها و پیامها....)

دیدید بعضیا اینقدر حقیرند که دوست دارند حرف حق فقط

از گلوی خودشون خارج بشه؟

حرف حقی که همه باید براش بمیرند و جون بدن؟

به جان شما گاهی دهنم مثه دهن مرده ها از تعجب باز می مونه!

یک حرف حق رو که تو می زنی طرف هزارتا ایراد می گیره

ولی اگه همین حرف رو خودش بزنه بیا و ببین با چه ژستی

روی کثافات و لجنهای درونی خودشو می پوشونه

حالا تعجب آدم وقتی بیشتر می شه که طرف از کل حرفای

شمای حق گو فقط دنبال نقطه ضعفه

خدا نکنه که شما یک کلمه است رو نیست بگی ، یا یک بله رو آره تلفظ کنی

اینو دست میگره  و ....

خنده دار اینه که  اول به خاطر اعتراض مجلس رو ترک می کنه

و بعد شروع به وسوسه و سم پاشی می کنی

خلاصه کاری می کنه که انگار طرف به جنگ با سیدالشهدا علیه السلام

رفته و تازه از مبارزه با خدا برگشته....

راستی شما حالتون از دیدن اینجور آدما چه جور می شه؟...

یه روز یکشون گیر من افتاده بود، مثه آبکش از همه جونش

بخار حسادت می ریخت!!!

بوی گند تکبر قدرت نفس کشیدن رو ازم گرفته بود،

دل به دریا زدم و با ژست خودش به مصافش رفتم

ولی اونو حقیرتر از این می دیدم که .....

این حرفا مال استادم بود که جانم فدای نفس قدسی و

کلام الهیش....

زازان ایرانی است؛

شغلش پارچه فروشی بود،

معمولا با مشتریان چانه نمی زد،

نقص پارچه ها را به مشتری می گفت و از غل و غش در معامله

بیزار بود.

صدای بسیار زیبا و خوشی داشت!

روزی مشغول خواندن اشعاری بود که دید امیرمومنان علیه السلام

از کنار او گذشت؛

حضرت همینکه صدای خوش زازان را شنید او را صدا کرد و فرمود:

با این صدای خوشت چرا آواز تلاوت قرآن را سر نمی دهی؟

با خجالت عرض کرد:

قرآن خواندن نمی دانم!!!

امیرمومنان علیه السلام سر در گوش او برد و جمله ای گفت،

زازان می گوید:

همینکه حضرت دهان از گوش من برداشت؛ تمام قرآن را از بر شدم.

...

و او یکی از بهترین قاریان قرآن شد

قبول داری که در اروپا و کشورهای به اصطلاح پیش رفته اتفاق هایی

افتاده و می افتد که آبرویی برای انسان باقی نگذاشته؟؟

لازم نیست نمونه بیارم که تو خودت می دونی و قابل تذکر نیست

اتفاقایی مثل خشونت های جنسی ، طلاق ، کودک آزاری؛ دزدی

قتل ....

خوب شما نمی تونی قبول نکنی چون طبق آماراها این یک مطلب ثابت

شده است.

حالا حرف من اینه که دلیل اصلی این هرج و مرج در دنیا که الان هیچ کشوری

استثنا نیست فقط و فقط به خاطر فاصله مردم از اهل بیت علیهم السلام و

حجت خداست.

تنها در کنار حجت خداست که مردم به امنیت اخلاقی می رسند

قبول؟

مطلب دوم:

دوران زندگی امام هادی علیه السلام هم همین مشکل بود

می گساری، کنیزبازی، دزدی ، غارت ، شلاق و تهدید و ارعاب

بیداد می کرد.

متوکل ملعون آنقدر کثیف بود که بیش از چهار هزار کنیز داشت.

بهترین هدیه به خلیفه شراب بوده.

با کربلا و حرم سیدالشهدا علیه السلام مبارزه می شد

هر کسی به جرم محبت اهل بیت علیهم السلام به شهادت

می رسید.

تا جایی که بیش از بیست بار متوکل کربلا را شخم زد و به آب بست.

درمان:

بهترین راه درمان را امام هادی علیه السلام توجه

مردم به اهل بیت علیهم السلام می داند،

لذا حضرت زیارت جامعه را انشاء می کند تا مردم به

عظمت اهل بیت علیهم السلام آشنا شوند

و امروز هم همین است...

قبول داری که در اروپا و کشورهای به اصطلاح پیش رفته اتفاق هایی

افتاده و می افتد که آبرویی برای انسان باقی نگذاشته

لازم نیست نمونه بیارم که تو خودت می دونی و قابل تذکر نیست

اتفاقایی مثل خشونت های جنسی ، طلاق ، کودک آزاری؛ دزدی

قتل ....

خوب شما نمی تونی قبول نکنی چون طبق آماراها این یک مطلب ثابت

شده است.

حالا حرف من اینه که دلیل اصلی این هرج و مرج در دنیا که الان هیچ کشوری

استثنا نیست فقط و فقط به خاطر فاصله مردم از اهل بیت علیهم السلام و

حجت خداست.

مطلب دوم:

دوران زندگی امام هادی علیه السلام هم همین مشکل بود

می گساری، کنیزبازی، دزدی ، غارت ، شلاق و تهدید و ارعاب

بیداد می کرد.

متوکل ملعون آنقدر کثیف بود که بیش از چهار هزار کنیز داشت.

بهترین هدیه به خلیفه شراب بوده.

با کربلا و حرم سیدالشهدا علیه السلام مبارزه می شد

هر کسی به جرم محبت اهل بیت علیهم السلام به شهادت

می رسید.

تا جایی که بیش از بیست بار متوکل کربلا را شخم زد و به آب بست.

درمان:

بهترین راه درمان را امام هادی علیه السلام توجه مردم به اهل بیت علیهم السلام

می داند،

لذا حضرت زیارت جامعه را انشاء می کند تا مردم به عظمت اهل بیت علیهم السلام

آشنا شوند

و امروز هم همین است...

همانگونه که ما یه اهل بیت علیهم السلام عشق می ورزیم

آن بزرگواران بیشتر به ما علاقه دارند

به قدری علاقه آن بزرگواران به ما زیاد است که ما را تا سر حد

فرزندی مقام داده اند

ما وقتی شدیم فرزند و آن بزرگواران شدند پدران ما ؛، بطور قطع

از شادی ما شاد؛ از غم ما غمگین و از آرامش ما خوشحال می شوند

کدام پدر را سراغ دارید که از رنج فرزندش دردمند و از شادی او شاد نشود

مگر می توان تصور کرد؟

حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل....

با دلم درگیرم، و از عقلم شاکی

تا با همند که من مشکلی ندارم، اما امان از زمانی که با

هم درگیر شوند و هر کدام چیزی را طلبند

همین اختلاف آتشی به پا می کند که فقط بوی کباب جگرم

همه را بر من شجاع می کند

خیال می کنند جگرکی است و نان داغ و کباب داغ!!!!

پس از عقلم شاکی و با دلم درگیر

تو چطور ، مثل منی؟

نگو نیستی که باورم نمی شود!!!!

نمی دانم ، فقط این نکته را یقین دارم که ممکن است دلم دروغ بگوید

اما عقلم ......

قبول داری، ظرفیت داشتن نعمت از خود نعمت بالاتر است؟

بعضی ها حرف زیاد می زنند و زیادی حرف می زنند

تا پای نداری به میون میاد حرف ای کاش و ای فلان سر می دهند

اما همینکه به نعمتی می رسند بیا و ببین

نمی خوام وقت تو خواننده عزیزم رو بگیریم ، می خوام یک کلام بگم

که داشتن ظرفیت خیلی مهمه چون اگه ظرفیت نباشد یا خود نعمت

از بین می ره یا آدم رو تباه می کنه

حالا شما با این جمله خوب می تونید بفهمید که چرا امام زمان عج

غایبند و چرا نمی آیند؟

خوب ظرفیت که نیست اگر بیاد مردم همین نعمت را از بین می برند

یا خودشون از بین می رند

امیدوارم حرارت کلامم منتقل شده باشه......

آرامش گمشده انسان در عصر حاضر است یا نه؟

تو حاضری قسم بخوری که نیست؟

مگر دیوانه ای ؟

مگر نمی بینی که مردم چگونه پشت دروازه خوشبختی

ازدحام کرده اند؟

مگر قبول نداری که خوشبخت ترین ها ، آرام ترین هایند؟

دقت:

خدای مهربان شب و زن را مایه آرامش قرار داده :

بنابراین هیچ مردی در این دنیا جز با پیوند با شب و زن

به آرامش نمی رسد.

دلیلش روشن است ، چون بدون همسر ؛ انسان قدرت کنترل

قوای شهوی خود را ندارد،؛  و هنگام طغیان شهوات

آرامش انسان به هم خورده و شعله ها زبانه می کشد.

پس تو تنها در پرتو پیوند مقدس ازدواج به آرامش می رسی و بس!

حالا این حرف رو که نمی شه رد کرد،

چون ریشه در قرآن و مستند به آیات الهی است.

پس ازدواج کن تا هم آرامش بیابی و هم پاک بمانی

همین!

به بهانه ازدواج خورشید و ماه

اولا : ما مالک جسم خود نیستیم، پس محافظت از سلامتی خود

وظیفه شرعی هر کسی است

ضرر زدن به جسم حرام و محافظت از آن واجب است

ثانیا:

از هر چیزی که به جسم ضرر می زند با ید دوری کرد

غذا باشد یا مواد مخدر

شاید یکی از دلائلی که روزه ماه رمضان بر بیماران حرام است

اهمیت حفظ و صیانت از سلامتی است

ثالثا:

روح ما از جایگاه بالاتری برخوردار است؛ پس عافیت و سلامت

آن مهمتر از سلامت جسم است

باید از سلامتی و عافیت آن نیز محافظت کنیم

آفات روان

سه آفت روح انسان را تهدید می کند:

آفت اول: شهوت بدون کنترل

برای کنترل شهوت چاره ای جز ازدواج نیست

دوستان و محبان اهل بیت علیهم السلام از حلال نمی گذرند تا به حرام

مرتکب نشوند

کسی که از حلال نمی گذرد هرگز در ورطه حرام گرفتار نمی شود

آفت دوم: خشم و غضب

غضب از اخلاق شیطان است و جنس شیطان از آتش است

کسی که خشمگین می شود در حقیقت در درونش شعله ها زبانه

می کشند که اگر در خاموش سازی آن کوشش نکند به هر چه تماس

پیدا کند آن را به آتش خواهد کشید.

آفت سوم": کینه

من نیز مانند شما از بعضی از افراد خوشم نمی آید، و بنا بر

دلائلی از آنان متنفرم

معمولا کینه محصول تکبر، بی احترامی، خشم، حسد و خود برتر بینی

افراد است

ما به علت اینکه فرصت چندانی نداریم نمی توانیم نیرویمان را در راه

افکار و خیالات خود مصرف کنیم

پس نبابد کینه دیگران را در دل داشت

مطمئن باشید اگر کسی از شما کینه ای به دل دارد به علت

این است که شما در حرکت هستید، درست مانند قطاری که در

حرکت است

قطار ایستاده که سنگ نمی خورد،

کودکان به قطار در حال حرکت سنگ می زنند

و اینک تو که اینگونه مورد هجوم کینه ها و بی مهری ها قرار گرفته ای

یقینا در حرکتی....

ازدواج کن تا پاک بمانی...

همین!