چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
اشتباهات بزرگ از انسانهای بزرگ ولی انسانهای کوچک اشتباهاتشان به چشم نمی آید دو: انسان بزرگ به خاطر بزرگی روحش همیشه در زحمت است سه: هر کسی خطا کند کسی حق ندارد او را ملامت کند سیر یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین چقدر بد بویی گفت از عیب خویش بی خیری که چنین بزرگ می بینی امروز ساعت 5/30 دقیقه از حرم برگشتم؛ فکری از همان اول صبح ذهنم را به خود مشغول کرده بود؛ راستی چرا که کسی که خودش پاک نیست ، دم از پاکی می زند؟ هر مادر جوان مرده ای از خنده دل درد می گیره؛ کوری عصا کش کور دگر شود. خنده دار نیست؟!! مثلا یه معتادی که خودش داره تو لجن اعتیادش دست و پا می زنه بیاد معتاد دیگه ای رو ملامت بکنه!؟ خدای مهربان عالم می گوید: ای کسانی که ایمان آورده اید چرا حرفی می زنید که خودتان عمل نمی کنید؟ ملامت ممنوع: جالبتر اینه که ما حق نداریم هیچ گنه کاری را ملامت کنیم؛ ملامت گنه کار ، مورد تایید قرآن و عترت نیست؛ نکته مهم دیگه اینه که هیچ گنه کاری حق نداره به گناه خودش اعتراف کنه و به قول جوونا خودشو لو بده. باید بین خودش و خدای خودش توبه کنه!! و خلاصه آخرین مطلب اینکه برا رسیدن به حقیقت توبه و بازگشت سه ستون لازمه این سه ستون نباشه خیمه توبه به احتزار در نمی یاد: پشیمانی استغفار تصمیم بر تکرار نکردن این گناه تا انسان پشیمان نباشه توبه ای محقق نمی شود؛ توبه بدون پشیمانی تمسخر توبه است توبه بدون اسغفار و طلب بخشش که معلومه؟ هر عاقلی تصدیق می کنه که لازمه و مهم تر از همه تصمیم بر تکرار نکردن این گناه که بدون آن هرگز توبه محقق نمی شود........................... [ سه شنبه 92/2/31 ] [ 5:2 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
یار علی ابن عبدالله تبریزی عاشق شد، کوس رسوای و آبرویش رفت؛ در تبریز نتوانست بماند، عزم دیار وحی کرد و در مدینه و مکه سکنی گزید عارفی شد و معلمی عجیب کتابهای زیادی دارد ، یکی از نوشته هایش به نام ریاض الافکار است ، که در این کتاب مناظره میان فصل های سال را به رشته تحریر در آورد. یکی از نکته های زیبایش این است که می گوید عمر انسان مثل فصل های سال نام دارد بهار از تولد تا جوانی تابستان از جوانی تا سی سالگی پاییز از سی تا شصت زمستان از شصت تا آخر بهار با تکیه بر زمستان به بار می نشیند و بهار بدون زمستان بهار نیست. بقول سید مهدی قوام ، یخ عمرم آب شد، به دادم برسید؛ من دارم در اصل سرمایه ام ضرر می کنم. فرصتی برای ماند شام ندارم ، ناهارتان را بخورید؛ شام را گرسنه می مانم و از ناهار می گذرم؛ تنها باشم بهتره؛ دوستان فرصتهای زندگیم را به شلوغ ترین لحظه هایم مبدل کردند؛ تردید و شک، در انتخاب و گزینش. شنیده ام که می گفتند: از مهمترین علل و عوامل موفقیت بزرگان فرصت یابی است استفاده از فرصتهای زندگی همواره دریچه های موفقیت را به رویشان گشود؛. ابن رشد اندلسی دانشمند قرن ششم دارای تألیفات بسیاری در فلسفه است. نقل شده که در طول زندگی همواره مشغول نوشتن و تألیف بود، هر گز قلم از دستش نیفتاد و همواره در حال نوشتن بود، او فقط در دو شب از نوشتن دست کشید: شب زفاف و شبی که پدرش از دنیا رفت. مرحوم آیة الله بروجردی همیشه در حال مطالعه بود؛ بطوری که روزهای تعطیل نیز از مطالعه غافل نبود. نکته مهم هر چیزی بهاری دارد و بهار عمر انسان جوانی است، کسانی که در بهار زندگی قرار دارند باید قدر نشاط و شور و شعف خود را بدانند بهار زندگی روزی به زمستان خواهد رسید، تنها راه موفقیت در طول عمر بهره برداری از بهار است ، باید برای زمستان عمر پس انداز کرد. به تعبیر امام خمینی که درود خدا بر او باد فرمود: سعی کنید در جوانی بار خودتان را ببندید که در دوران پیری نمی توانید ..... [ یکشنبه 92/2/29 ] [ 7:27 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
[ شنبه 92/2/28 ] [ 10:0 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
یه گدای بی سر و پا رو در نظر بگیرید که اومده در خونه ارباب، اربابی که یک عمر نوکرش بوده، این گدا ، گدا هست ولی نوکر حلقه بگوش ارباب. اونایی که وارد خونه ارباب می شن ، اصلا محلی به این گدا نمی گذارند، خیال می کنن کسی شدند یه مرتبه در حضور ارباب یه عده از همین نور چشمی ها شروع می کنند زیر آب این گدا رو زدن، می گن آقا! این گدا باعث آبرو ریزی شده؛ دم در نشسته و بلند نمیشه؛ کسر شان شماست؛ ردش کنید بره یه مرتبه ارباب با ناراحتی می گه : شما این گدا رو نمی شناسید؛، من هر جا کاری داشته باشم که رو زمین مونده اونو می فرستم،؛ به گدایش نگاه نکیند ، به خدا برا همتون الگوی خوبیه!!! گدای بیچاره خودش خبر نداره، خیال می کنه ارباب تحویلش نمی گیره برا چیه! یه عده خیال می کنن گداها ی در خونه ارباب که اسیر نوکری شدن از چشم ارباب افتادن ، ولی به خدا اینجوری نیست امروز صبح از حرم که برگشتم یکی از عاشقا رو دیدم مثه ابر می بارید، حرفی نزدم ، فهمیدم غوغای شده ، دلش مال خودش نیست کسی اونو اسیر کرده بغضش ترکید و گفت اسیر اربابم ، ولی احساس می کنم تحویلم نمی گیره منم از حرفاش باریدم و مثل ابر آب شدم خدایا ما رو از چشم ارباب از نظر مولا ، از لطف و کرمش محروم نساز [ شنبه 92/2/28 ] [ 1:18 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
سه مشکل اساسی جامعه جوان ما را تهدید می کند 1. کمبود خنده و نشاط 2. بسته بودن راه حلال برای ارضای غرائز جنسی 3.مشکلات اقتصادی ، گرانی و بی ثباتی در قیمتها آقای رئیس جمهور ! تو رو خدا بگید شما بهترین پیشنهادی که برای سلامت جامعه داری ، برای عفت جامعه دار ی چیه؟ چقدر اعتقاد به نشاط در جامعه دارید؟ خنده و نشاط مردم را حقدر جدی می دانید، آیا معتقدید که هر کس در دنیا بدبخت تر است در آخرت خوشبخت تر است آیا گریه را بر خنده ترجیح می دهید. راستی غیر از غم کربلا که در روایات سفارش اکید شده است که باید با یاد کربلا به اوج شادی رسید ، کدام غم و اندوه اصالت دارد؟ غم کربلا که ریشه اش شادی و لذت است ، اگر می گویند در هر مشکلی به یاد کربلا باشید برای این است که با یاد کربلا غمهای خودت را فراموش کنی و شاد باشی پس اصالت با شادی و نشاط است. نیست؟ نکته دیگر اینکه برای ارضای غرائز جنسی جوانان جه پیشنهادی داری؟ یک جوان با کدام راه صحیح و حلال شرعی خود را ارضاء کند؟ آیا اسلامی که ما زیر پرچمش سینه می زنیم برای درمان این درد نسخه ای ندارد؟
جوانی که حدا اقل 10 سال است که به سن بلوغ رسیده در این ده سال برای ارضای غریزه جنسی اش چه کرده؟
ای کاش به جای هدفمندی یارانه ها یه سازمان برای هدفمندی غریزه ها درست می شد تا متوجه می شدیم جقدر در سلامت جامعه لازمه
جند وقت قبل یکی از روستاهای یکی از استانهای معروف کشور برای اولین بار تصمیم گرفتند زباله های خودشون را بوسیله یک کارگر به بیرون از روستایشان ببرند و در اونجا دفن کنند. باو ر کنید بعد از گذشت جند ماه بسیاری از بیماریها خود به خود درمان شد، بهداشت سراسر روستا را گرفت و مردم از اینهمه تمیزی لذت بردند اگر کلان شهرهای ما بخواهد کمی تا قسمتی سلامت محیط زیست معنویش تامین شود باید فکری به حال غریزه جنسی و شهوت جوانان کرد.
جوانی که بر اثر تحریک غریزه جنسی کله اش بوی سوختنی می دهد نصیحت نمی فهمد نمی تواند حاکم بر سر نوشت خود باشد از تسلط افکار غربی و ترویج مفاسد اخلاقی استقبال می کند رای نمی فهمد، انتخاب نمی داند، جوانی که در زیر زنجیر شهو ت فریاد استمداد می طلبد و کمک می خواهد ، چگونه می تواند امور سیاسی و اخلاقی و فرهنگی را تجزیه و تحلیل کند ، حتی امور اعتقادی را ، از آنچه باعث می شود او را از مسیر درمان دردش دور کند متنفر خواهد بود. نکته سوم اینکه مردم از گرانی و نابسامانی اقتصادی رنج می برند راستی چه باید کرد نان نباشد دین نیست ، دین نباشد ایمان معنا ندارد ، ایمان نباشد اثری از اخلاق نخواهد بود و اخلاق نباشد جامعه جز جنگل چیست؟....
[ دوشنبه 92/2/23 ] [ 11:17 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود اللهم لا تفرق بیننا و بین الخبز خدایا میان ما و نان جدایی نینداز نان نباشد ایمان نیست ، ایمان نباشد اخلاق نیست و اخلاق نباشد جامعه به جنگلی تبدیل خواهد شد که هیچ نیرویی جز بلا و سختی او را آرام نمی کند. اسب چموش و پلنگ درنده و گرگ هار جز با ضرب کتک و تازیانه رام می شود؟ و جامعه ای که جنگل گون باشد جز با بلا ، رنج و سختی تادیب نمی شود. لطفا یه ساندویچ اخلاق! بدون نوشابه ، ما به جای نوشابه آب می خوریم، گاز تکبر حالمونو به هم می زنه!! با برخورد های و بد اخلاقی های سیاسی در این دوره دهانمان ازحیرت چون دهان مردگان باز ماند، مانده بودیم با ور کنیم یا انکار کنیم، راستش ما باورمان نمی شد کسی که در پرتو حمایتهای آقا، به مقام عظیم اعتماد مردم رسید اینگونه همگان را متعجب کند راستی او چه می گوید و کدام هدف را دنبال می کند؟ ما فعلا در مقام تجزیه و تحلیل نیستیم اما آنچه ما را نگران کرده است انتخاب دیگری است که ممکن است فرد منتخب قدر اعتماد مردم را با غرور و تکبر ، مقام زدگی و حب جاه از بین ببرد. ای کاش کسی بود کمی ساندویچ اخلاق می داد!! آقای رئیس جمهور ی که قرا ر است از نعمت اعتماد مردم به شهرتی جهانی برسی ، امروز جبران خسارتها و کمبودهای قبل لازم و ضروری است در عین حالی که به شدت به شدت نیاز مند طرح و برنامه مدون و لازم برای برطرف ساختن مشکلات اقتصادی مردم است که فرمود: بار خدایا ! میان ما و نان جدایی مینداز که نان نباشد ایمان نیست ، ایمان نباشد از اخلاق خبری نیست و جامعه تهی از اخلاق جز رکود و سقوط نخواهد داشت....
[ یکشنبه 92/2/22 ] [ 10:23 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
دلت برای که می طپد و برای که می سوزی و از رنج چه کسی بی خواب می شوی؟؟ کدام قصه را کنار لالایی قرار می دهی؟ ترانه عشقت کدام است و بلبل روحت کدام نغمه را سر می دهد؟ پروانه وجودت به گرد کدام شمع می گردد و با سوختنت کدام تاریکی را نور می بخشی؟
برای جذب جوانانمان چه کرده ایم؟ دشمنان، هزار رنگ و هزار مدل دارند و هزاران برنامه دیگر برای جذب فرزندان این مرز و بوم
ما چه کرده ایم؟
طرح و برنامه پیش کش، برخوردمان چگونه است؟ آیا از وضع اسف بار یک جوان بذه کار آتش گرفته ایم؟
سو خته ایم؟ مرده ایم؟
برای کمک به یک جوان کدام راه حل را رفته ایم، ؟؟
عیسی به دین خود ، موسی به دین خود؟
ائمه طاهرین علیهم السلام برای هدایت یک جوان چنان غصه می خوردند که انگار عزیز ترین عزیزان خود را از دست داده اند!! ما
چطور؟
آیا مانند اهل بیت علیهم السلام آغوشمان به روی گنه کاران باز بوده است و آیا از داغ از دست رفتن یک جوان و غرق شدن در
مرداب معصیت سوخته ایم؟
برا جلب اعتماد یک جوان جه کرده ایم؟
و هزاران سوال از این قبیل ، آیا مقصر کیست؟ ما یا دستورات دینی؟
ما که ادعای کمال اسلام را داریم و می گوییم دستورات دین برای رشد و کمال انسان است ،پس چرا این چنین در کوچه پس
کوچه های تکبر همه را از خود رانده ایم؟
جایگاه امربه معروف و نهی از منکر در کجاست؟
جرا با نهی از منکر جوانان رنج می برند و چرا ما از این فریضه الهی دست کشید ه ایم؟
مگر سید الشهدا علیه السلام به خاطر امر به معروف و نهی از منکر سر بریده اش بالای نیزه نرفت؟
مگر امر به معروف به معنای غصصه دیگران را خوردن نیست؟
حال سوال این است که ما جقدر غصه گناه دیگران را خورده ایم و برای سلامت جامعه قیام کرده ایم؟
مقام معظم رهبری که ذخیره جهان اسلام است و ولایت بر همگان دارد مگر نفرمود : امر به معروف و نهی از منکر را زنده کنید.
این یک امر تشریفاتی که نبوده و نیست،
بلکه یک امر شرعی است که تمسک به آ ن می تواند جامعه را از تعفن معصیت و گناه نجات داده و فضای تنفس روح را معطر نماید.
این حرف به معنای سر کوفت زدن بر غرائز مهمی مانندشهوت نیست، تعطیل شهوت در اسلام حرام است
بلکه به معنای تعدیل شهوت است ، اسلام نه تحریک را قبول دارد و نه تعطیل را ، بلکه دستور دین اسلام بر تعدیل غرائز بویژه
شهوت است
و نکته آخر اینکه:
بیایید عاشقانه به یک دیگر کمک کنیم و از رنج معصیت دیگران رنج ببریم ، امر به معروف را سرلوحه کار های خود قرار دهیم و ....
[ شنبه 92/2/21 ] [ 12:15 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
دلم از دست دختران عنکبوتی خون است، رمقی برای تقوایم نمانده، شمشیر عفت و پاکدامنی ام کند شده است کسی نیست این شمشیر کند را تیز کند؟ چگونه خنجر ابروان نازک را بر بدن عریان روحم تحمل کنم؟ من باید در صف مجاهدان قرار بگیرم و گرنه از دست می روم، فرماندهی دستور شناسایی داده است، باید به فریاد روحم برسم! گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند نگاه دار سر رشته تا نگهدارد
هیچ مجاهد ه ای بالاتر از مجاهد با نفس و غرائز درونی نیست رسول خدا جاهد با نفس رو جهاد اکبر معرفی کرده است، وقتی مجاهدان از میدان جنگ بازگشتند در حالی که خود رسول خدا نیز در میان آنان بود، خطاب به آنان فرمود مرحبا به کسانی که از میان جهاد اصغر بازگشتند و میدان جهاد اکبر را در پیش روی دارند یکی پرسید: جهاد اکبر چیست؟ حضرت فرمود جهاد با نفس!! چند نکته: اول اینکه جهاد با نفس یک امر شدنی است و در طول تاریخ بسیاری از جوانان در حالی که زمینه گستردن بستر حرام داشتند نفس را به دام تقوا انداختند دوم اینکه نمونه های مجاهدان با نفس حجت را بر ما تمام کرده اند و عذری برای ما باقی نگذاشته اند مثلا بعنوان نمونه به این داستان توجه کنید: وقتر بای شهید بابایی درآمریکا آموزش می دید،یک شب درحال دویدن دور ساختمان FBI بود که مأموران اورا را می گیرند. فرمانده از او می پرسد که ساعت 2 بامداد چرا می دوی؟ جاسوسی؟ عباس می گوید« نه قربان، باید در خلوت به شما بگویم ! به اینها بگو بروند بیرون،به شما می گویم.» فرمانده نیروها را بیرون می کند. و رو به عباس می کند و می گوید بگو! عباس می گوید: «شهوت مرا آزار می داد، عریز جنسی شعله می کشید و تمام وجودم را گرفته بود، به خاطر اینکه به گناه آلوده نشوم و شیطان را از خود دور کنم تصمیم گرفتم آنقدر بدوم تا خسته شوم و از دام شیطان نجات یابم بله می دوم،تا خسته شوم »فرمانده که تعجب کرده بود،می گوید: این همه دختر در آمریکا هست که فقط کافی است لب ترکنی ، هر کدام را بخواهی می آید!! که عباس می گوید:«نه قربان، در دین ما بایدارتباط با نامحرم گناه کبیره است ، برای ارتباط باید محرم شد، از عذاب خدا می ترسم! فرمانده که باورش نمی شد، از این مبارزه با نفس عباس به پاکی و عفت او پی می برد و عاشق معنویت عباس می شود واورا برای نهار به خانه اش دعوت می کند. اما عباس غذا نمی خورد ومی گوید:«این گوشت ذبح اسلامی نشده است.» فرمانده از او می پرسد ذبح اسلامی چیست و عباس توضیح می دهد. به دنبال این ماجرا فرمانده که خیلی به عباس علاقه مند شده بود هفته بعد مرغ زنده گرفته و ذبح اسلامی را انجام داده و او را دعوت می کند.
[ جمعه 92/2/20 ] [ 6:32 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
هیچ موجودی در عالم خلقت آزاد نیست! کدام موجود می تواند با خروج از برنامه خلقت رشد کند.
یک دانه گندم اگر از چهار چوب برنامه کشت خارج شود چگونه می تواند رشد کند.
کشاورز او را در چار چوبی تحت تربیت قرار می دهد و دانه گندم را به بند خاک ، آب اسیر می کند تا جوانه زده و پس از وصل شدن به زمین بر خلاف قوه
جاذبه زمین سر از خاک در آورد.
پس از تولد و بیرون آمدن از خاک دانه گندم در حصار کاه و خوشه قرار دارد که بدون این اسارت رشد و ترقی برایش معنا نخواهد داشت.
این که یک دانه گندم است، شما هر چیز دیگری را هم که در نظر بگیری برای تولد و رسیدن به کمال نیازمند قرار گرفتن در چار چوبی است که بدون آن هرگز رشدی صورت نمی گیرد.
با توجه به این نکته !
شما کدام جوان را سراغ دارید که بدون قرار گرفتن در چار چوب قوانین شرعی بتواند به لذت آزادی در زندگی برسد.؟؟
قرار گرفتن در بند دستورات الهی مساوی است با فتح مقام بندگی و رسیدن به مقام بندگی مساوی است با اوج بندگی
نکته آخر اینکه:
هر جوانی که خواستار رشد و ترقی است باید از بند سه زنجیر آزاد باشد:
زنجیر شهوات
زنجیر لقمه ها
زنجیر غضب ها
چگونه جوانی که دیوانه وار در میدان ارتباط های خود دل به هر نامحرمی می بندد می تواند ادعای آزادی کند؟
این آزادی نیست ، بلکه عین اسارت در زیر زنجیر شهوت است
من از شما می پرسم: یوسف که درود خدا بر او باد آزاد بود یا اسیر!؟؟
او از بند شهوت گریخت ولی به زندان افتاد، اما همه عالم با خواندن داستان شگفت انگیزیش یوسف را تحسین کرده
و به دنبال کسب مراتب معنوی او گام بر می دارد.
گفت:
شیر را بر گردن ار زنجیر بود بر همه زنجیر سازان میر بود
و کسی که اسیر لقمه هاست چگون می تواند بگوید من آزادم
لقمه حرام و اعتیاد به مواد مست کننده چگونه انسان را به اسارت می کشد.
و در این قسمت سوالم این است آیا جوانی که به خوردن شراب و کشیدن تریاک و .... معتاد
می شود آزاد است ؟ کدام آزادی
و کسی که اسیر چنگال غضب و شیطان درون است چگون می تواند ادعای آزادی کند؟
خلاصه می خواهم بگویم:
برای رسیدن به آزادی چاره ای جز قرار گرفتن در قید و بند دستورات الهی نیست ، کسی که در این پایه قرار گرفت همه عالم در برابرش کرنش خواهد کرد.
[ جمعه 92/2/20 ] [ 6:12 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
لطفا مرا نصیحت نکنید! خودم می دانم ، عاقبت گناه شکست و ناکامی است! خسته شده ام، شما بگید من چه کنم فقط خواهش می کنم مرا نصیحت نکنید، نفس رهایم نمی کند. آخه حاجی جان ، با توصیه که کارها درست نمی شود به خدا قسم ! اگر راهنمایی و رانندگی تابلوها بزند که : آی رانندگان عزیز لطفا تصادف نکنید، آیا برای جلوگیری از تصادفات کافی است. رانندگانی که تصادف می کنند نمی دانند عاقبت تصادف چیست؟ منهم می دانم عاقبت گناه ، رنج و درد و ناکامی و شکسته، تو رو خدا بگید چه کنم! راستی هزینه پاک موندم چیست؟ دوستان جوابی که از قرآن و روایات گرفتم کار گشا ترین جوابه، لطفا بخونید و لذت ببرید و از اینکه وابسته به قرآن هستید افتخار کنید:
فراموش نکنید که هیچ تاجر ی که بصورت جزئی یا کلان تجارت می کند نمی تواند بدون پرداخت هزینه به انجام کار بپردازد تا چه رسد به اینکه بخواهد سودی را تحصیل نماید. پاک ماند انسان نیز نیازمند پرداخت هزینه است ، شما کجای عالم سراغ دارید که فردی توانسته باشد بدون پرداخت هزینه پاکی خود را حفظ نماید ؟ خب به نظر شما هزینه پاک ماندن چیست؟ از مجموع کلماتی که در این مورد از وجود مبارک اهل بیت علیهم السلام در دست است استفاده می شود که برای کسب مدال پر افتخار پاکی و حفظ آن بزرگترین هزینه ای که باید پرداخت محروم کردن نفس از لذت های حرام است. اگر قرار باشد انسان بدون قید و شرط تمام خواسته های من حیوانی خود را اشباع کند فرصتی برای حتی فکر کردن در مورد پاکی را نیز نخواهد داشت. بی تردید یک جوان برای پاک ماندن نیاز مند این است که هر از گاهی که چه عرض کنم بلکه بیشتر مواقع سگ هار نفس را مهار کند و با تمرین از گذشت لذتهای شیطانی او را رام نماید. البته برای تحقق این عامل و پرداخت هزینه دو نکته را فراموش نکنید: اول آن که خواستن شرط لازم و ضروری این کار است یعنی اینکه انسان بخواهد وگرنه تا کسی نخواهد چگونه می تواند این هزینه هنگفت را در دورانی که طلائی ترین دواران زندگی اوست و چون شعله ای در درونش آتش می کشد و مدام فریاد گرسنگی سر می دهد را بپردازد؟؟؟؟ دوم اینکه بعد از خواستن و درک شیرینی پاک ماندن واقعا به پرداخت این هزینه اقدام کند و خود را بر قله غرور انگیز سعادت تماشا نماید.
به تعبیر دیگر تنها خواستن شرط نیست ، بلکه خواستن و حرکت کردن دو شرط لازم تحصیل پاکی است که هر کدام بدون دیگری کاری از پیش نمی برد. نکته مهم دیگر اینکه برای پاک ماندن بعد از خواستن و محدود کردن جواب به غرایز درونی ، توسل به نیروهای غیبی لازم و ضروری است.... نیروهای غیبی ، آری نیروهای غیبی ..... کدام نیروی غیبی ؟؟؟؟ شما نظرتان چیست؟؟ نیروی غیبی توسل و پیوند با خدا ی متعال و اهل بیت علیهم السلام ...... بگذارید بدون قسم بگویم .... نه قسم بخورم تا دلهای مریض باور کنند که بدون پیوند با خدای متعال که تنها از راه اهل بیت علیهم السلام قابل دسترسی است تنها راه نجات و تحصیل گوهر پاکی بعد از پرداخت هزینه است.... تا کسی به این نیروی ارزشمند و اکسیری که خاکستر وجود انسان را به کیمایی ناب تبدیل می کند دست نیازد بدون تریدید آب در هاون کوفته و موفقیتی را تحصیل نخواهد کرد..... به نظر شما راه دیگری وجود دارد؟؟؟؟ با نظراتتان ما را شاد کنید...........
[ پنج شنبه 92/2/19 ] [ 4:42 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................