چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
شبیه سکوت: به تازگی کلامی از بزرگی شنیده ام که سرشار از امید م کرد؛ می گفت: که اگر گاهی شیطان رهایت نمی کند بدان که تو در راهی و این خبیث به تو طمع کرده است@!! شیطان به خفتگان و علیل های زمین گیر که کاری ندارد!! همینکه تو را در راه ببیند و در حال حرکت؛ به تو طمع می کند تا تو را باز دارد ،تو را زمینگیر کند ،تو را بیچاره کند!!! @@@ پس مواظب باش !! تقوای محض؛ و بدون اذیت شیطان بوی ضلالت و گمراهیت می دهد؛ اگر روزی دیدی که در اوج معنویت بدون وسوسه شیطان صفا می کنی خیال نکن که شیطان را از پا در آورده ای!! نه بلکه شیطان تو را زمین زده است و از تو خیالش راحت شده است! تو در این حال در اوج معنویت که نیستی تو در قعر معصیتی و خود بی خبری!@ عارفی که خیال شیطان را آسوده کرده و فریب و مکری از او نبیند ؛عارف نیست؛ جاهلی است که دلق عرفان به خود بسته است@ پس به خود امید وار باش که تو در گود عرفانی ؛ خودت نمی دانی ، تو در حرکتی و در راهی و گرنه شیطان را به تو چه کار..؟؟!.@@@ [ چهارشنبه 98/5/9 ] [ 6:59 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
شبیه سکوت: شبیه سکوت: مردان کودک روان ????? مردان پس از ازدواج بیشتر از زنان به محبت نیازمندند!! بر خلاف آنچه تا کنون به ما گفته اند که زنان نیازمند محبتند ؛ از قضا ماجرا بر عکس است !! مرد با ازدواج؛ سر بر بالین دختری میگذارد که سخت نیازمند محبت اوست!! مسولیت اداره و سر پرستی دختری را بعنوان همسر می پذیرد ؛ اما انرژی حرکتش را از محبت همان دختر می گیرد! ?? پس تو خیال نکن که او چون مرد است باید عشق بورزد و از آسمان قلبش محبت بریزد ؛ نه ، او هم باید معشوق باشد! او بیشتر به سایه ای نیازمند است که در خنکایش بیارامد، تا در پرتو آن، چون کوه پناهگاه خانواده اش باشد@ او اکنون مثل یک کودک، به دو گوش شنوا و دو دست نوازش گر اختصاصی نیازمند است!! ??? ??نیاز مردان به محبت از نیاز کودکان به محبت بیشتر است، کودکان اگر رها شوند می گریزند اما دوباره به خانه برخواهند گشت؛ اما مردی که در خانه از محبت محروم شود؛ دیگر به خانه باز نخواهد گشت!!، اگر هم بر گردد با دل نخواهد آمد از ترس آبرویش تنها با تن اعلام حضور می کند!! ??? ??جالب اینجاست؛ مردی که از محبت همسرانه ی خود محروم شود، این کمبود محبت، گاه او را به اعتیاد و گاه به شراب و مستی و گاه به عرفان و معنویت می کشاند!! آری به عرفان و معنویت!! گاهی پسران، کمبود محبت و گمشده خود را در معنویت و عبادت های عارفانه می جویند!! ??? پس هر عرفانی عارفانه نیست، بلکه گاهی از روی نیاز کودکانه و قهر های خانوادگی و تربیتی است!! مرد اگر در کودکی از محبت والدین محروم مانده باشد، توقع دارد پس از ازدواج بار سنگین این کمبود را همسرش بر دوش گرفته و محرومیتهایش را جبران کند!! پس این وظیفه بزرگ بر عهده ی همسرش خواهد بود و این زن اوست که باید شوهرش را غرق در دریای محبت خود کرده و مثل یک نوزاد تحویل بگیرد!! که اگر چنین نشد می شود آنچه خواهد شد!! پس برخی از نه از درد معرفت که از درد نیاز و از رنج کمبود محبت به عبادات روی می آورند!! یکی معتاد می شود ؛ اینهم عارف شده است!! پس ممکن است در راستای شوق به معنویتش کارها بکند... خرج کند از پول و امکاناتش بگذرد تا با تور مریدان ؛ تار عقده هایش را بنوازد... پس این کودک معلم ندیده و درس ناخوانده را درنقش پیر دیدن عین دیوانگی است!!@ عین الف ضاد ?????? [ چهارشنبه 98/5/9 ] [ 6:43 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
?? داستانک ????? - لَا تُبطِلوا صَدَقَاتِکم بالمَنِّ و الأَذی (بقره؛ 234) صدقه هایتان را با منت و اذیت باطل نکنید.
♦?اربابی یکی را کشت و زندانی شد و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد. شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد. ??اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده میکردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران میکنم. ?? نزدیک طلوع شد، غلام گفت: ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانوادهات و فرزندانت وداع میکردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم.
??اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من میروم خود را تسلیم کنم. من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد. ??کار نیک منتی ندارد.
?????? ??????? [ چهارشنبه 98/5/9 ] [ 6:41 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
ب ??چند دستورالعمل اخلاقی از ایه الحق مرحوم سید احمد کربلائی(ره) ?پدر مرحوم آیه العظمی سید احمد کربلایی اصالتا تهرانی بود؛اما به کربلا مهاجرت کرد و ایشان در کربلا رشد یافت. مشهور است سید احمد از ناحیه یک چشم نابینا بود؛ به همین خاطر معروف به_واحدالعین_بود. نقل است که فرموده بود دوست داشتم از آن چشم هم نابینا بودم که جز به جمال دلربای الهی نمی نگریستم! ایشان شاگردان بزرگی مثل مرحوم میرزا علی آقای قاضی و سید جمال گلپایگانی داشت! ?? دستورالعملهایی که سید احمد کربلایی برای یکی از شاگردان خود داشتند عبارتند از: 1. مواظبت کامل بر اداء واجبات و ترک محرمات. 2. کمال مراقبت در طول روز. 3. هنگام خوابیدن محاسبه نفس کردن. 4. در صورتی که نفس، مخالفتی نموده آن را جبران نماید و نفس را با انجام ضد میل او مجازات کند. 5. در هر شب جمعه و عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخواند. 6. اهم از همه اینکه در تمام اوقات و در همه احوال، حضرت حق جل و علا را حاضر و ناظر بداند. 7. دوام توجه و توسل به حضرت حجت عجل الله فرجه که واسطه فیض زمان است و بعد از هر نماز دعای غیبت که «اَلَّلهمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ...» است خوانده، و سه سوره توحید هدیه به آن بزرگوار و دعای فرج «اللهم عظم البلاء ...» را ترک ننماید. ??شبیه سکوت?? [ سه شنبه 97/2/25 ] [ 7:44 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
?بشربن مفضل می گوید: با چند نفر به مکه می رفتیم، در راه مکه یکی از دوستان گفت: در این روستا زن بسیار زیبایی است که پزشک مارگزیده ها و عقرب گزیده هاست،خوب است که او را ببینیم گفتیم زشت است، ما حاجی هستیم، برویم بگوییم میخواهیم یک زن را ببینیم؟ گفت: حیله و نقشه ای می کشیم، پای مرا با یک چوب زخم کنید، زیر بغل های مرا بگیرید و زن پزشک را سراغ بگیرید. بشر بن مفضل می گوید: همین کار انجام شد و وقتی وارد روستا شدیم، سراغ منزل آن زن را گرفتیم هنگامی که درب منزل رسیدیم، زنی بیرون آمد وقتی که نگاهش به او افتاد، بسیار حاذق بود، گفت: شما دروغ می گویید، او را مار نگزیده، ولی آن چوبی که پای او را زخم کرده اید، آلوده به ادرار مار بوده است، متاسفانه زهر ادرار مار از خودِ زهرمار خطرناک تر است و هیچکس نمیتواند درمان کند و این مرد، تا نماز مغرب و عشاء خواهد مُرد. بشر بن مفضل می گوید: همین طور شد و آن مرد تلف شد، و او را دفن کردیم و سپس به سفر ادامه دادیم!! *ماجرای شاگرد عبدالله بن مسعود* عبدالله بن مسعود معلم قرآن بود، مردی آمد به او گفت : میخواهم نزد شما قرآن بیاموزم، و عبدالله بن مسعود هم وقتی را برای او معین کرد، مرد آمد و یکسال تمام قرآن آموخت و پس از یادگیری دیگر نیامد. زنِ عبدالله بن مسعود به همسرش گفت: آن مرد نابینا دیگر به خانه ما نمی آید؟ عبدالله بن مسعود گفت: کدام نابینا؟ گفت: همان کس که هر روز برای آموختن قرآن می آمد! گفت: آنکه نابینا نبود، اتفاقا کاملا بینا بود. همسر عبدالله بن مسعود گفت: من هرچه به او نگاه می کردم چشمانش فروهشته بود. گفت: او چشمان فروهشته داشت که ناموس من مصون بماند.!! سلام بر همراهان عزیز!! حضورتان مایه افتخار ماست برای پیوستن اعضای جدید ""شبیه سکوت ""را به دوستان خود معرفی کنید!! شبیه سکوت?? @aeinalefzad [ یکشنبه 96/4/25 ] [ 7:0 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
چرا در تبلیغ مبلغان اثر نمی بینیم؟ پس از انقلاب شکوهمند اسلامی و ایجاد حکومت دینی، مبلغان و منبری ها فرصت بیشتری پیدا کردند تا به نشر فرهنگ دین بپردازند؛ اضافه بر این، در دو دهه اخیر فضای مجازی نیز به کمک مبلغان آمده و راه تبلیغ و انتشار آموزه های دینی را هموار تر کرده است. روزانه صدها مجلس معنوی از طرف بانیان خصوصی و عمومی در جای جای ایران اسلامی منعقد می شود، و در هر شبانه روز از تلویزیون و رادیو ساعت ها سخنرانی پخش می شود؛ کارشناسان در انواع برنامه های صدا و سیما هر روز افاضه می کنند ... با توجه به این شرایط پیش آمده؛ اولین سوالی که ذهن ما را به خود مشغول می کند این است که چرا با این تبلیغ وسیع تاثیر نمی بینیم؟ به نظر شما دلیل خنثی بودن منبرها و سخنرانی ها چیست؟.... البته منکر این نیستم که هر از گاهی مجالس افرادی را تحت تاثیر قرار داده و آنان را متحول می کند؛ اما در حد کلان اجتماعی ربا بی حجاب رشوه اختلاس دروغ ریا و صدها عمل خلاف اخلاق در اداره جات دولتی و غیره دولتی نشانگر خنثی بودن تبلیغ نیست؟ حالا به نظر شما مشکل کجاست؟ منتظر نقطه نظرات راهگشایتان هستیم! [ جمعه 96/4/23 ] [ 11:58 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
سلام سلامی به گرمی آفتاب مرداد سلامی به عظمت و بزرگی دهه کرامت؛ از ولادت بانوی همیشه ایران ، حضرت کریمه ، معصومه سلام الله؛ تا ولادت سلطان سریر ارتضی ؛ سلطان ایران؛ علی بن موسی الرضا علیه السلام! روزهایتان پر از کرامت و بزرگواری؛ که تو کریمی، با کرامت آفریده شده ای؛ حریم دلت محترم است؛ هرزگان نیازهای خود را در شکستن این حریم مقدس جستجو می کنند!! پس حریم دلت؛ کرامت و بزرگی ات را حفظ کن.... [ دوشنبه 95/5/18 ] [ 9:25 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
کسی صدای مرا نمی شنود! درکم نمی کند! حرفم را نمی فهمد؟ من نماز را دوست ندارم، نمی خواهم به زور نماز بخوانم فریاد پدرم: پسر جان! نماز، نماز ، داره قضا میشه ! کافر مطلق ، بلند شو؛ مگر نماز نمی خوانی، کفر همه جا را میگیره، و اما مادرم: پاشو ، کی آدم میشی، چرا از پسر خاله هات یاد نمیگیری؟ نماز نخونی خدا عذابت می کنه... ده پاشو دیگه... و من سکوت سکوت سکوت..... سکوتی همراه با اعتراض.... راستش را بخواهید ، دوست دارم اعتصاب غذا کنم، از اینهمه داد و فریاد............. این گونه می گذشت تا اینکه بالاخره کوکب اقبال بر بام دلم نشست، و خودم را در آغوش رحمت الهی یافتم؛ با دوستی آشنا شدم که فکر مرا تغییر داد و مرا عاشق نماز کرد؛ از او پرسیدم: چرا باید نماز بخوانم؟ گفت: نماز تکلیف نیست که از زیر بارش شانه خالی کنی نماز مدال و تشریف است خدا ی بزرگ و مهربان این مدال را به انسان هدیه کرده است؛ و تنها آدم را قابل دریافتش دانسته است؛ دیوانگان که تکلیف ندارند؛ و به چیزی تشریف نمی شوند؛ عاقلانند که مشرف به تشریف و مفتخر به دریافت مدال الهی می شوند؛ و نماز مدال عزت و تاج شرافت و کرامت است... حرفش مثل تیر به قلبم نشست...... .... و من اینگونه عاشق نماز شدم.... [ چهارشنبه 94/10/16 ] [ 10:46 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
نمر باقر النمر، استقامت را از که آموخته بود؟ شراب عشق را چگونه نوشیده بود؟ مگر نه این است که: سوره هاى کتاب شهادت، تفسیر آیه هاى خداست. فاتحه الکتاب آن، شهادت حضرت سید الشهدا علیه السلام است؛ که با نام خدا شروع و با صبر خدا خاتمه یافته است. قرآن با نام خدا آغاز و با نام مردم پایان یافته؛ اما تفسیر کتاب خدا در کربلا با نام خدا شروع و با نام حسین پایان نیافته که آغاز شده است. شهادت حسین علیه السلام مانند قرآن لایه هاى نو ظهورى دارد که هر روز و هر لحظه گویاى گوشه اى از نیاز انسان و میدان نمایش دریایى از عظمت و کمال اوست. پس ما به عاشورا زندهایم؛ نه عاشورا به ما، در هواى عاشورا نفس نزیم مردهایم و از عاشورا قوّت نگیریم جان باخته ایم. زمستان امسال کعبه از گرمی خون بزرگ مردی شهید رنگ و بوی بهار را گرفت؛ مسجد الحرام این روزها ، مسجد الحرام قبل نیست؛ کعبه ؛ کعبه دیروز نیست؛ انگار صفا و مروه نیز دل و دماغی ندارند؛ هروله اش صفایی ندارد، و در کنار مروه اش تقصیر تفسیر نمی شود؛ زمستان امسال مدینه نیز حال و هوای ربیع ندارد؛ امسال از خون شیخ شهید، باقر النمر ؛ که حلقوم عدالت خواهش بر دار روزه سکوت گرفت؛ عزا گرفته ، و اندوه شهادت مظلومانه اش ظهور حضرت صاحب را آرزو می کند.... مفتی های عربستان، برای بقای حکومت آل سعود از قیامت خود هم نردبان می سازند؛ در برابر قتل و شهادت شیخ باقر النمر بر طبل رسوایی خود می کوبد؛. اما دیر نیست، سرانجام دست انتقام خدا روزی از آستین غیب بیرون آمده رسوایشان خواهد کرد. انهم یرونه بعیدا و نراه قریب
[ یکشنبه 94/10/13 ] [ 6:7 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
........
|
........................ |
........................