چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
راستی اگر تو حضورت را با خون خویش امضاء نمی کردی و اگر با عشق در یاری امامت نمی شتافتی و خلاصه اگر آخرین بهار عمرت را پر از لاله های سرخ دفاع نمی کردی کدام نور ما را از تاریکی و ظلمت جهل به روشنای معرفت می کشاند دفاع تو ای بانوی همیشه یک دیار نور و یک دنیار روشنایی بود تو اگر پشت در نمی رفتی و اگر به دفاع حنجره سکوت را نمی شکستی امروز کدام نیرو ما را به عشق مولایمان علی می کشاند تو با فدای کردن خود غربت علی را فریاد زدی و از تما م ظلمت ها ، انسان را نجات دادی پس من مدیون تو ام نه من که او ، آنها ؛ همه و همه زیر باران دین تو ایستاده ایم پس امسال عیدمان را در زیر بارش نورباران عرفان تو سپری می کنیم و رخت و لباسمان را به رنگ ارغوان سیاه می کنیم [ شنبه 93/12/23 ] [ 6:18 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................