چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
من چیزی می گویم و تو چیزی می خوانی! حروف نمی توانند عظمت و بزرگی مردمم را برملا کنند! پس باید با اتصال به قلم گوشه ای از عاشقانه های ایران را سرود، همان قلمی که خداوند بدان سوگند خورد، و با اتصال به قرآن جاودان شد! این قلم است که می تواند صحنه را به تصویر بکشاند؛ شور و شعور ایران را آشکار کند. و تو باید؛ باید در معرض قرار گرفته باشی تا بتوانی به آقایی و مهر و محبتش دست یابی!! تعجب نکنید که منهم مانند شما مات و متحیرم غربیان از زیبایی ما ایرانیان هیچ ندیده اند هیچ نچشیده اند؛ لقمه ی عشق را از سر سفره یشان بر نداشته اند؛ اصلا عشق را نفهمیده اند؛ ندیده اند و نفهمهیده اند که سرچشمه مهر و محبت را باید در ایران جستجو کرد! کاش قدرت داشتم تا روزی دست یکایک مردم غرب را می گرفتم و در برابر آیینه ایران قرار می دادم تا زشتی هایشان را در این آیینه زلال بشناسند و باد غرور را از سر خالی کنند. از غرور خالی شوند و اینقدر به ایرانم تهمت نزنند! اینقدر او را غریب نکنند..... دخترم ایران آنقدر غریب است که حتی در خانه نیز مورد حسادت قرار می گیرد. دخترم ایران مادر تاریخ و مرکز پرورش تا قیامت است. ایران کشور من است که از دخترم نیز با وقار تر و محجوبتر و محبوبتر است. ایران در حجاب عشق است حجابی از شهادت و حجابی از ظهور! حجاب ایران سرخ؛ و پرده محملش رنگ ظهور دارد ما ایران را از دخترانمان محجوبتر و محبوبتر دیده ایم..... [ سه شنبه 93/10/23 ] [ 5:9 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................