چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
دل بر دلبران حضرت مولا علی علیه السلام در فرازی از خطبه 152 نهج البلاغه کلید سعادت انسان در دنیا و آخرت را در عرفان به مقام شامخ اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده است. آن بزرگواران مظهر رحمت حضرت حقند و هیچ کمبودی در آنان یافت نمی شود ، سرتا سر زندگیشان نور است و ذره ای تاریکی در مورد آنان راه ندارد، شاهد این نکته فرازی از زیارت جامعه کبیره است که امام هادی علیه السلام تصریح کرده است که: فخلقکم الله انوار فجعلکم بعرشه محدقینآری آن بزرگواران نور مطلقند و هر تاریکی با اتصال به آنان به نور محض مبدل می شود، با توجه به مطالب فوق وجود مبارک امیر عارفان حضرت مولا علیه السلام در این فراز از سخن خویش ملاک سعادت انسان را در یک کلیدی دانسته که خود دارای دو شاخه است شاخه اول این است که آنها شناخته شده باشند و شاخه دوم این است که این فرد در نگاه آن بزرگواران به این درجه رسیده باشد که جزو دوستداران و شیعیان آنان به حساب آید در مورد اینکه آن بزرگواران همه دوستان خود را می شناسند هیچ شک و شبهه ای نیست اما برای بالا بردن سطح معرفتی خوانندگان به چند نمونه توجه کنید: داستان غیب گویی امیر مومنان علیه السلامابن ابی الحدید معتزلی که یکی از بزرگان اهل سنت است و شرحی در نهج البلاغه نگاشته است نقل می کند:روزی امیر مومنان علیه السلام در مسجد کوفه نشسته بودند و گروهی از مردم نیز حضور داشتند. در این میان زنی وارد شد و در حالی که خود را به حضرت نزدیک کرد فریاد برآورد: ای کسی که مردان ما را کشتی ! ای کسی که خونهای ما را بر زمین ریختی! و ای کسی که کودکان ما را یتیم کردی!!! و خلاصه هر چه خواست به حضرت گفت. عمربن حریث که از دشمنان امام است و چهر زشت خود را زیر نقاب نقاق مخفی کرده بود می گوید: ناگهان مولا علی علیه السلام به آن زن فرمود: تو انسان بد زبانی هستی که از نظر جنسیت مشکل داری ! نه مردی و نه زن!! عمر بن حریث می گوید: من به دنبال این زن حرکت کردم و او را در خیابان یافتم و به بهانه اینکه می خواهم به تو جایزه ای بدهم چرا که حرف های دل مرا نیز به علی زدی او را به خانه خود برد و دستور داد کنیزان او را تفتیش کنند و او را عریان کرده و لباسهایش را در آورند. آن زن همینکه دید قصد دارند او را تفتیش کنند ناگهان نشست و فریاد زد که این کار را نکنید به خدا قسم فرزند ابوطالب درست گفته است. ابن ابی الحدید در این قسمت می گوید: عمربن حریت برگشت و به امیر مومنان علیه السلام خبر داد و ضمن آن سوال کرد که شما از کجا دانستید آن زن از نظر جنسی مشکل دارد؟؟ حضرت فرمود: شبی که رسول خدا از دنیا رفت من سر مبارکش را در آغوش داشتم ، آن حضرت هزار باب علم را به رویم گشود که از بابی هزار باب دیگر گشوده میشد، یکی از درهایی که به رویم گشوده شد این بود که تا قیامت تمام دوستانم را به من معرفی کرد. آری اهل بیت علیهم السلام همه دوستان خود را به اسم می شناسند بطوری که در روایات تصریح شده است که آن بزرگواران تصریح کرده اند آنقدر آشنایی ما به شما زیاد است که انگار از خودتان به خودتان آگاه تریم. [ یکشنبه 93/3/11 ] [ 9:32 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................