چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
تو را در آیینه خیالم کوچک یافتم، به درگاه با عظمتت عذر خواهم تو از خورشید بلندتری و از شب مهربانتر تو مهری ، تو ماهی تو قمری، تو عشقی تو امیدی تو معنای حقانیت قرآنی احسن القصص کربلا داستان توست؛ داستان ادب تو؛ داستان عشق تو؛ داستان ایثار تو! با ننوشیدنت کربلا سیراب شد و آب معنا یافت! همینکه دستان مشکل گشایت در آب فرات فرو رفت،؛ و آب به لب های خشکیده ات نرسید، عطش کربلا از یاد رفت؛ عطش از هرم محبت تو آب شد؛ راستش را بخواهی با یاد ادب تو عطش از یاد کودکا ن هم رفت؛ آب در زیر آفتاب ادب تبخیر شد، و چون اشک یتیم دانه دانه چکید! تنها داغ رفتنت برای حل معمای ماندنت کافی است؛ تو می ماندی که ماندنت معمای لا ینحل روزگار ارادت و عشق می شد! و با رفتنت تفسیر کتاب محبت، ادب و ایثار ، عشق و امید شیرازه شد. و قلم در دریای مقام تو سر شکست و از این نرقصیدن خجالت کشید؛ سر شکست و دل داد، دوید و از جا ماند.
[ دوشنبه 92/8/13 ] [ 10:50 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................