چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
بر هادی و بر غدیر بر هر دو سلام ! همینکه تو را از مدینه به سامرا فرا خواندند ، تمام شهر مدینه را ماتم فرا گرفت؛ مردم قبل از این فرا خوانی ، ماجرای جدت علی بن موسی الرضا علیه السلام را دیده بودند، اگر در ماجرای خروج امام هشتم علیه السلام از مدینه خود حضرت دستور داد بر من بگرید ! چرا که بازگشتی در این سفر نیست؛ اما امروز با سفر اجباری تو ، هادی امت مردم به شدت می گریستند راستی مردم مدینه چرا می گریید؟ مگر چه شده است؟ آری مردم فهمیده اند در این سفر نیز بازگشتی نیست، و روزی خبر شهادت مولای خود را خواهند شنید! و سرانجام امام وارد کوفه شد، همیکه بوی جدش علی را استشمام کرد، با اشتیاق وصف ناپذیری فرمود: اجازه ام دهید به زیارت جدم علی که درود خدا بر او باد بروم؛ و حضرت هادی علیه السلام با یک دنیا ادب و احترام در کنار مرقد پاک و مطهر مولایمانعلی زیارت غدیر را انشاء کرد و فضایل آن حضرت را به آیات قرآن استناد کرد و سرانجام سامرا؛ متوکل، و جنایات غاصبان خلافت.... [ دوشنبه 92/7/29 ] [ 4:49 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................