چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
جوان، ظهور ، عشق، چه واژهای پر مغزی! جوانی بهار زندگی انسان و عشق نیروی حرکت و ظهور مایه صبر! آری چه واژهای رفیقی، و چه پیامهای بزرگی. اما! اما چه عالم غریبی ، چه روزهای سختی، چه لحظات پرفشاری! از آمدنت خبری نیست که نیست! از تو چندان اطلاعی ندارم، تنها این را خوب می دانم که تو هستی! تو می مانی ؛ تو خواهی آمد! چه روز گار غریبی! چه لحظات غم انگیزی! از آمدنت خبر می گیرم، و چیزی جز رفتنت نمی شنوم! دلیل آمدنت چه بود که علت رفتنت را بگویم؟ سالها یکی پس از دیگری ... و به اندازه یک عمر کیلومتر راه سرانجام تو خواهی آمد؛ آری خواهی آمد... پسر هلیل به حضرت رضا علیه السلام گفت:
الهی فدایتان شوم! پدرم در انتظار ظهور مرد؛ خودم نیز پا به سن گذاشته ام.... اما از آمدنش خبری نیست که نیست! فرمود: عجله در ظهور داری؟ گفتم: آری ! چگونه عجله نداشته باشم ؛ می بینی که لحظات زندگیم گذشت و عمرم رو به پایان است، فرمود: - اما ای ابا اسحاق به خدا قسم این امر اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه خوب و بد همگی شما از هم جدا شوید و همگی امتحان شوید تا جز گروهی اندک از شما نماند، - آنگاه دستش را به سمت جمعیت کشاند و بالا برد - (کنایه از آنکه این همه جمعیت، کم خواهند شد) (1) . بحارالانوار 113:52 ح 29. -امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی [ یکشنبه 92/6/10 ] [ 1:9 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................