چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
تا حالا پله برقی عنکبوتی دید ه اید؟ راستش را بخواهید با شنیدن ماجرای جنگ احد و رها کردن تنگه و خلاصه شکست سخت مسلمانان ؛ نا خود آگاه به یاد پله برقی عنکبوتی می افتم! پله برقی که مثل برق آدم را در دام عنکبوتی آرزوهاش اسیر می کند. همینکه صدای هلهله مردم در جمع آوری غنانم به گوش نگهبانان تنگه رسید ؛ چه غوغایی که در دلشان به پا نشد هوی ؛ هوس و با کمک شیطان حتی خاکسترشان را هم باقی نگذاشت. چه زیبا می نالندعارفان که : داشتن ها وسیله تهدید و خواستن ها راهی بسوی تطمیع است. در تمام زندگی بودند کسانی که از دریاها گذشتند ولی با داشتن ها در فنجانی غرق شدند و بودند افرادی که در اوج تهی دستی فقط به خاطر خواستن ها در دریایی ناپدید شدند! رسول خدا فرمود: چه شکست ؛ جه پیروزی ؛ شما نباید تنگه را رها کنید تنگه مکانی برای رها کردن حتی برای لحظه ای ولو در حال پیروزی نیست؛ اما گوش نکردند و سرانجام سینه حمزه چاک چاک شد و بدن مبارکش بخش بخش و تکه تکه ؛ تنها جگرش زیر دندان هند جگر خوار و اعضای صورتش زیر تیغ وحشی در حوض خون غسل می کرد... آه ! شاید خودشان هم باورشان نمی شد که این چنین یک لحظه خالی گذاشتن تنگه تاوانی به این سنگینی داشته باشد ولی داشت و اینک من و شما؛ نفس و شیطان ؛ داشتن ها و خواستنها...
[ شنبه 92/6/2 ] [ 6:46 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................