سفارش تبلیغ
صبا ویژن
""""""""""""
وبلاگافکت نوار وضعیت
"""""""""""""

چیزی شبیه سکوت....
چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند! نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....

 

از اسبت هم کمترند!

کمتر از یک اسب!

از همین حیوان نجیبی که سر تا سر زندگیش عشق است و اطاعت؛

شنیده ام از نسل و خیل اسبان جدت رسول خدا بوده است؛

از همه سوز و سازش ، و از هرم  شعله های ادبش ، از التهاب و بیقراریش

در عاشورا  نجابت می بارد!

ذوالجناح را می گویم!

که تنها یک اسب نیست، یک مرکب و یک حیوان نیست!

                  

رفتارش از آدمیان عمیق تر است، زلاتر است، و شفافتر!

شنیده ام ؛

آری شنیده ام همینکه پایش به شریعه فرات رسید ،

آرام نوازشش دادی و به گوشش این چنین خواندی که:

        ای ذولجناح ! تو تشنه ای و من تشنه! بنوش!

و همینکه ذوالجناح روضه عطشت را شنید، پوزه از آب برداشت

و ننوشید!

حال تو بگو! من او را چه بنامم! او را چه خطاب کنم؟؟!

مولای من !

آنچه مرا بیچاره کرده است این است که راستی ذولجناح کیست؟ یا

چیست؟

یک اسب است؟ یک حیوان؟! یک مرکب؟

او خود روضه خوان توست!

روضه عطشت، روضه غربتت، روضه تنهاییت و روضه شهادتت!

همیکه تو را در خون غوطه ور دید، با یک دنیا ادب و احترام

یال و کاکلش را به خون گرمت متبرک کرد و در حالی که فریاد می کشید

از بی رحمی و شقاوت قاتلانت به خدا شکوه برد و گفت:

                 

الظلیمه الظلیمه من امه قتلت.....

آه و فریاد از امتی که فرزند دختر پبامبرشان را کشتند....

و من..... خودم را می گویم!

و من مبهوت ارادت و دلباختگی ذولجناح از بی تو بودن عرق شرم

سر کشیدم.....

 


[ جمعه 92/6/1 ] [ 12:28 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

........................



........................
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
""" ........
///