سفارش تبلیغ
صبا ویژن
""""""""""""
وبلاگافکت نوار وضعیت
"""""""""""""

چیزی شبیه سکوت....
چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند! نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....

 

از تکبر می گفتم، از خود برتر بینی ، از فخر فروشی

یا بهتر بگویم از عقده حقارت، عقد حقارتی که در ون برخی از افراد را

به آتش کشیده است ، و شعله هایش درخت سبز ایمان را در بر گرفته

است.

ایمان درخت سبز بهشت زندگی انسان است، بهشت وجود انسان

قلب و دل اوست و تکبر تنها آتشی است حرم خداوندی را به خاکستری

سوزان مبدل می کند

و چه زیبا امیر مومنان علیه السلام فرمود:

 لَوْ رَخَّصَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی الْکِبْرِ لِأَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ لَرَخَّصَ فِیهِ لِأَنْبِیَائِهِ

 لَکِنَّهُ کَرَّهَ إِلَیْهِمُ التَّکَبُّرَ وَ رَضِیَ لَهُمُ التَّوَاضُع‏

اگر رخصت مى‏داد خداى سبحانه در تکبر از براى أحدى از خلق

 هر آینه رخصت مى‏داد در آن از براى پیغمبران خود لیکن ناخوش داشته

 بسوى ایشان تکبر را و خشنود شده از براى ایشان فروتنى را.

 اینهم شعری از پروین:

سیر، یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین چقدر بد بوئی
گفت، از عیب خویش بی‌خبری زان ره از خلق، عیب میجوئی
گفتن از زشتروئی دگران نشود باعث نکوروئی
تو گمان میکنی که شاخ گلی بصف سرو و لاله میروئی
یا که همبوی مشک تاتاری یا ز ازهار باغ مینوئی
خویشتن، بی سبب بزرگ مکن تا هم از ساکنان این کوئی
ره ما، گر کج است و ناهموار تو خود، این ره چگونه میپوئی
در خود، آن به که نیکتر نگری اول، آن به که عیب خود گوئی
ما زبونیم و شوخ جامه و پست تو چرا شوخ تن نمیشوئی

 

[ سه شنبه 92/5/22 ] [ 8:25 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

........................



........................
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
""" ........
///