سفارش تبلیغ
صبا ویژن
""""""""""""
وبلاگافکت نوار وضعیت
"""""""""""""

چیزی شبیه سکوت....
چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند! نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....

 

»» دختران عامل گناهند یا پسران؟

 

به نظر می رسد دختران سهم بیشتری در بروز گناه و مفاسد اجتماعی دارند.

اگر دختری خود را نیاراید و در معرض دید هرزه مردان هوس باز قرار ندهد مطمئنا کسی در حق این دختر طمع نمی کند.

از نظر روانشاسی این یک حقیقت ثابت شده است که دختران بیشتر از پسران عشق به خود آرایی و جلوه گری دارند، با توجه به این حس بسیار عجیب و غریبی که در نهاد هر دختری به امانت گذاشته شده است اگر حریم عمومی زندگی را برای عموم بشکنند و با آرایش و پیرایش وارد میدان معرکه زندگی شوند بطور قطع مردان و پسران را به بند کشیده و آنان را از نظر آزادی روانی منهدم می کنند

می خواهم بگویم : یک دختر قدرتیدارد که می تواند امنیت روانی گروه زیادی از مردان را به هم زده و آنان را به بند خاطر خود بکشاند

در حالی که این قدرت در وجود پسران نهفته نیست، پسران هم مثل دختران شیفته زیبایی هستند و لی بطور حتم گدای جلب توجه دیگران نسیتند.

یعنی آنفدر که یک دختر گدایی جلب توجه دیگران است هرگز پسران این حس گدا صفتی را از نظر روانی ندارد، به همین منظور به نظر می رسد دختران بیشتر از پسران در زمنیه پیدایش و بروز مفاسد و گناه نقش دارند.

حالا سوال این است که چه باید کرد؟

بهترین و مطمئن ترین راه برای جلوگیری از بروز گداییدخترانی که فقیر محبتند این است که والدین و بستگان نزدیک این خلاء و شکاف روانی که در درون آنان بر اثر کمبود محبت اتفاق افتاده است جبران شود. دخترانی که در منزل از محبت سرشار والدین برخوردار شده اند هرگز فقیر توجه نیستند، به همین منظور بیتشر از آن که به دنبال جلب توجه دیگران باشند متوجه خویشتن هستند که مبادا در دام هرزه ای گرفتار شوند.

دختری که سرشار از محبت و توجه است و در کانون گرم خانواده مورد توجه صد در صد والدین قرار گرفته است نیازی به توجه پسران فول از شهوت نیستند.

ای کاش دختران جامعه مید انستند که پسران هر قدر متدین و هر قدر هرزه باشند سخت نیاز دفع شهوت و برآورده شدن نیاز جنسی هستند، آنفدر که دختران به فکر آینده خویش دست و پا می زنند هرگز پسران به آینده خود کاری ندارند ، لحظه شهوت و آنی دفع شهوت وخلاصه قطع رابطه و کناره گیری از ارتباط.

دختران بسیاری هستند که بر اثر فقر محبت گدای جلب توجه شدند و با قیافه ای کاملا شیطانی وارد بازار عرضه خود پرسه زدند و لنگر نیاز خود را در عمق دریای جوانی انداخته و به خیال اینکه شوهر آینده خود را یافتند شبهای خود را با خیال با هم بودند گذراندند و بعد از ارضای غریزه پسرک شیاد مانند یک دستمال کاغذی در زباله دانی پرت شده و جز لکه ننگ و آلوده شدن دامن بهره ای نبردند.....ادامه دارد....

 

 

 


[ سه شنبه 92/1/20 ] [ 1:26 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

برای ازدواج دلایل بسیاری وجود دارد، اما برای ازدواج نکردن دلیل آوردن اغلب سخت و مشکل است. دلایلی هست که فرد به خاطر آنها ازدواج می کند، ولی همان دلایل می تواند ازدواج را با

مشکلات و تضادهای قابل توجهی رویاروی کند.  دلایل نادرست ازدواج عبارتند از:

-شورش  علیه پدر و مادر :

تعارض با والدین، می تواند یکی از دلایلی باشد که فرد جوان را بسوی ازدواج سوق دهد. وقتی فردی در خانواده ای زندگی

می کند که والدین او اهانت کننده و تحقیر کننده هستند، بنظر می رسد که ازدواج انتخاب موجهی باشد. آنهایی که در

آتش تعارض های طولانی مدت والدین سوخته اند، آنهایی که قربانی پدر و مادری معتاد بوده اند و آنهایی که قربانی آزارهای

 جسمانی ، هیجانی و جنسی در خانواده بوده اند، دلایل موجهی دارند تا از خانواده به نحوی بگریزند و از آن دور شوند. اما

 آیا داشتن دلیل موجه برای ترک خانواده ضرورتا دلیل موجهی برای ازدواج است؟

 

خانواده خود بیندیشند و برای مشکلات و مسایل راه حلی بیابند، تا اینکه درگیر ازدواج شوندو یا به فکر ازدواج باشند. با

 ازدواج می توان از یک شرایط فاجعه بار گریخت اما با چه بهایی؟ تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از افراد که از آزار

والدین به ازدواج پناه برنده اند، ازدواج آنها نیز آزار دهنده بوده است.

-جستجوی استقلال:

جوانان به اینکه روی پای خود بایستند و کارهایشان را خودشان انجام دهند و یا مستقل باشند، کشش و علاقه زیادی

 دارند. اما استقلال امری است که فرد، فقط به تنهایی می تواند به آن برسد. با اتکای به همسر، فرد به استقلال نخواهد

 رسید. بسیاری هستند که ازدواج می کنند تا مستقل شوند، اما مستقل شدن سال ها وقت می برد و امری است

وابسته به خود فرد تا هرچه بیشتر، روی پای خود بایستد.

-التیام یک ارتباط شکست خورده:

این مورد، از موضوعاتی است که شناسایی آن در دیگران راحت تر از شناسایی آن در خودمان است. پاسخ رایج به

هشدارهای دیگران معمولا این است که " نه! من می فهمم که شما چه می گویید، اما این مورد فرق دارد. " ما تمایل داریم

 که ارتباط جدید و آمیخته با عشق را تنها از منظر وجوه مثبت بنگریم و از اینکه ممکن است این ارتباط واکنش به یک ارتباط

 قبلی باشد می پرهیزیم و غفلت می کنیم.فردی که در موقعیت التیام است، ممکن است برای حمایت هیجانی نیاز به یک

 ارتباط دیگر داشته باشد. ازدواج زمانی موفق تر خواهد بود که دو نفر ((بخواهند)) ازدواج کنند. تا اینکه ((نیاز)) به ازدواج

 داشته باشند.ارتباطی که براساس التیام یکی از دو نفر شکل گیرد، از همان آغاز در معرض خطر است، چرا که عاطفه بین

 آن دو نه تنها به دلیل دوستی و عشق، نیست بلکه به خاطر شفا بخشی و التیام زخمها و جراحات ارتباط دیگری است که

 قبلا رخ داده است.


-ازدواج زمانی موفق تر خواهد بود که دو نفر ((بخواهند)) ازدواج کنند. تا اینکه ((نیاز)) به ازدواج داشته باشند.

شار خانواده یا اجتماع:

برخی از خانواده ها مطابق آداب، فرهنگ و عرف خود برای ازدواج به جوانان فشار می آورند. در یک جامعه شهری و تحصیل

 کرده، این فشار می تواند نامحسوس و ظریف باشد. اما در جامعه ای دیگربا صراحت و به طور مستقیم از جوان می خواهند

 که ازدواج کند. خانم ها بیشتر درمعرض این استرس هستند. بسیاری از وقتی که شهر خود را ترک می کنند و به دانشگاه

 می روند، پس از مدتی شاهد ازدواج هم کلاسی‌های دوره دبیرستان خود خواهند بود. که حتی بچه دار نیز شده اند و

 همین می تواند بر آنها فشار روانی و استرس وارد کند. در ازدواج نباید عجله کرد. معمولا شتاب در ازدواج به ارتباط شاد و

 سالمی منجر نمی شود. افرادی که با دلایل درست سعی در انتخاب همسر دارند نباید تسلیم این فشارها شوند.

-نیاز جنسی:

ازدواج تنها به دلیل رفع نیاز جنسی احتمالا نمی تواند به ازدواج موفقی منجر شود. چرا که دیگر عوامل مرتبط با ازدواج،

 معمولا از چشم دور می ماند. در این گونه ازدواج، زیبایی های ظاهری همسر بیشتر مد نظر قرار می گیرد و شتاب و عجله

 نیز عامل تاثیر گذار منفی دیگری است. در فرهنگ عامه، به اشتباه ، باور بر این است که عدم ارضای نیاز جنسی سبب

برخی بیماری های روانی می شود. مثلا برای بهبود حال بیماران روانی، برخی توصیه به ازدواج می کنند که نه تنها حال

 بیمار را بهبود نخواهد بخشید، بلکه استرس و فشار روانی بیشتری را ایجاد خواهد کرد.

-احساس کمبود و تهی بودن:

گاهی افرادی که هدفی را در زندگی دنبال نمی کنند، نمی دانند که از زندگی چه می خواهند، احساس ناکامی می کنند

 و از زندگی خود راضی نیستند، برای حل این مشکلات به ازدواج روی می آورند، که قطعا دلیل نادرستی برای ازدواج است.

-احساس گناه:

گاهی در رابطه با یک نفر احساس گناه می کنیم و به دلیل احساس گناه یا احساس ترحم با او ازدواج می کنیم. احساس

 گناه یا احساس ترحم به هر دلیلی که ایجاد شده باشد، یک دلیل نادرست برای ازدواج است.

 

در اینگونه موارد بهتر است که افراد استقلال شخصی خود را بسط دهند و با خانواده خود روبرو شوند.


[ سه شنبه 92/1/20 ] [ 1:14 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

*تفاوت عفاف و حجاب

در قرن اخیر کمتر به صورت ریشه ای به بحث عفت و حیا پرداخته شده است و بیشتر سخن از حجاب بد است، در حالی که حجاب، تنها یکی از آثار عفاف است. ای کاش به جای کتاب های حجاب، کتاب های عفت نوشته می شد، چون از نظر منطقی و عقلی هرکسی که عفت داشته باشد بدون تردید حجاب خواهد داشت ولی هر کس که حجاب داشته باشد، لزوما عفیف نیست و ممکن است عفت نداشته باشد، زیرا این احتمال وجود دارد که حجابش تقلیدی یا تحمیلی باشد، مانند همه حجاب دارانی که در سفرهای خارجی حتی قبل از پیاده شدن از هواپیما حجابشان را برمی دارند و بعضا برهنه تر از غربی ها وارد آن کشور می شوند، معلوم می شود که حجاب اینها تقلیدی یا تحمیلی بوده است، یعنی حجاب بدون عفت و بدون انگیزه بوده است، پس مهمترین چیزی که باید دنبال آن باشیم، مساله عفت است.

                                                                                     جلوه های عفت

1-  عفت در نگاه

یکی از جلوه های عفت، عفت در نگاه است که خیلی مهم و قابل توجه و زندگی ساز است. قرآن کریم می فرماید

 "قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ"(نور آیه 30)( به مومنان بگو که چشمهایشان ا فروهشته نگه دارند و به حرام نگاه نکنند و دامن هایشان را حفظ کنند، همچنین میفرماید "وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ"(نور آیه31) به زنان مومن هم بگو، نگاهشان را پاس دارند و دامن هایشان را مصون دارند.

- پیامدهای بی عفتی در نگاه

بی عفتی در نگاه، چند پیامد خواهد داشت:

*آشفتگی روح

اولین پیامد، آشفتگی روح و درون است. کسانی که در نگاه، هرزه گرا هستند، روح آشفته ای دارند چون در روایت آمده است که " الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ"(7)، با تصاویر، کتاب قلبمان را تدوین می کنیم، اگر تصاویری که به آن نگاه میکنیم ناشایست باشد، کتاب آشفته ای را تدوین خواهیم کرد چون با دیده هاست که بر قلب می نگاریم، باباطاهر می گوید:

زدست دیده و دل هر دو فریاد   که هرچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد   زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

 اگر بخواهیم دلمان آرام باشد و به آسایش روانی برسیم، باید نگاهمان را در قلمروهایی که بر ما حرام کرده اند پاس بداریم، در روایات آمده است " مَنْ غَضَّ طَرْفُهُ أَرَاحَ قَلْبَهُ"(8) کسی که نگاهش را پاس دارد به آرامش روحی و قلبی می رسد.

امیرالمومنین فرمود الْعَیْنُ بَرِیدُ الْقَلْبِ(9)، چشم، پیغام رسان و نامه رسان دل است. وقتی نگاهمان را حفظ نکردیم، دچار آشفتگی های شدید روحی، حسرت و غم های خاص می شویم. حضرت فرمود " کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ جَلَبَتْ حَسْرَةً"(10) چه بسا نگاه هایی که غم هایی را در پی دارد، مثلا وقتی چشمش را آزاد گذاشت و زنان را دید، احساس خسارت می کند به چیزهایی که دارد و همین احساس محرومیت، اندوهش را زیاد می کند.

*عشق زدگی

دومین پیامدِ بی عفتی در نگاه، عشق زدگی است، یعنی بسیاری با همین نگاه هایی که می کنند دچار عشق های هوسی و سودایی می شوند. حضرت فرمودند « رُبَّ صَبَابَةٍ غُرِسَتْ مِنْ لَحْظَةٍ »(11). چه بسا عشقى که با یک نگاه بذرافشانى میشود، این عشق های هوسی و عشق هایی که در پی رنگی بود، عشق هایی که به خودکشی ها کشیده می شود، بیشتر ریشه در نگاه های ناروا در پاساژها، خیابان ها، دانشگاه ها و جاهای دیگر دارد. بارها گفته ام "عاقلانه انتخاب کنید، عاشقانه زندگی کنید"، اما امروز بسیاری از جوان ها عاشقانه انتخاب می کنند و عاقلانه از هم جدا می شوند، یکی از دلایل بالا بودن آمار طلاق این است که ازدواج ها بر اساس عشق های هوس انگیز انتخاب شده و پدیده تشکیل یک زندگی بی پایه شده است، این عشق ها یکی از پدیده های نگاه های نارواست، عشق هایی که ریشه ندارد، عشقهایی که پدیده نگاه است، یعنی اول عشق شکل میگیرد و بعد کم کم از صفات و نقاط منفی یکدیگر پی میبرند و زندگی شان به نقد و سپس به نفی می رسد. چون عشقها بی پایه است،

*فاجعه خیز بودن

پیامد دیگر، فاجعه خیز بودن است، امیرالمومنین فرمود: کسی که نگاهش را آزاد سازد، مرگش را پیش کشیده است، گاهی این نگاه ها باعث جنجال ها و نزاع ها می شود، باعث فتنه ها و آشوب ها می شود. شبکه سه نشان می داد که یک جوان با همین نگاه های هوس آلود عاشق دختری شده بود، از تیربرق خانه شان بالا رفته بود با موبایل زنگ زده بود و گفته بود، اگر تا چند ثانیه دیگر به من پاسخ مثبت ندهید خودم را پرت می کنم و همینطور هم شده بود، آنها جواب مثبت نداده بودند و این جوان خودش را پرت کرده بود. یا فرد دیگری، علیرغم تحصیلات دانشگاهی بعد از جواب منفی، خودکشی کرده بود و اینها فتنه ها و از پیامدهای نگاه های نارواست. 

*یک نمونه تاریخی

بشربن مفضل می گوید: داشتیم با چند نفر میرفتیم مکه، در راه مکه یکی از دوستان گفت؛ در این روستا زن بسیار زیبایی است که پزشک مارگزیده ها و عقرب گزیده هاست، خوب است که او را ببینیم گفتیم زشت است، ما حاجی هستیم، برویم بگوییم میخواهیم یک زن را ببینیم؟! گفت حیله ای را پیشه می کنیم، پای مرا با یک چوب زخم کنید، زیر بغل های مرا بگیرید و زن پزشک را سراغ بگیرید.

 بشر بن مفضل می گوید؛ همین کار انجام شد و وقتی وارد روستا شدیم، سراغ منزل آن زن را گرفتیم هنگامی که درب منزل رسیدیم، زنی بیرون آمد وقتی که نگاهش به این مارگزیده تقلبی افتاد، بسیار حاذق بود، گفت: شما دروغ می گویید، او را مار نگزیده، ولی آن چوبی که پای او را زخم کرده اید، ادرار مار بوده است، و زهر ادرار مار از خودِ زهرمار خطرناک تر است و هیچکس نمیتواند درمان کند و این مرد، تا نماز مغرب و عشاء خواهد مُرد. بشر بن مفضل می گوید همین طور شد و آن مرد تلف شد، و او را دفن کردیم و سپس به سفر ادامه دادیم. ببینید چقدر نگاه ها می تواند فتنه آمیز شود، برخی خانواده ها را داشته ایم که بر اساس این نگاه ها فروپاشیده شد و حوادثی تلخ بوجود آمد.

*ماجرای شاگرد عبدالله بن مسعود

عبدالله بن مسعود معلم قرآن بود، مردی آمد به او گفت میخواهم نزد شما قرآن بیاموزم، و عبدالله بن مسعود هم وقتی را برای او معین کرد، مرد آمد و یکسال تمام قرآن آموخت و پس از یادگیری دیگر نیامد. زنِ عبدالله بن مسعود به همسرش گفت: آن مرد نابینا دیگر به خانه ما نمی آید؟ عبدالله بن مسعود گفت: کدام نابینا؟ گفت: همان کس که هر روز برای آموختن قرآن می آمد! گفت: آنکه نابینا نبود، اتفاقا کاملا بینا بود. همسر عبدالله بن مسعود گفت: من هرچه به او نگاه می کردم چشمانش فروهشته بود. گفت: او چشمان فروهشته داشت که ناموس من مصون بماند.

*راز موفقیت بزرگان دین

از شاخصه های مهم پارسایی بسیاری از بزرگان، محافظت از چشم بوده است

یکی از بزرگان می فرمود؛ من گاهی به مزار حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی میرفتم، سلام می کردم، پاسخ سلام را مانند زمان حیات ایشان می شنیدم. در زندگینامه این مرد بزرگ(حاج آقا رحیم ارباب) نوشته اند که چهل سال با برادرش همخانه بوده اما در این چهل سال نگاهش به زن برادرش نیفتاد.

حضرت آیت الله بهجت وقتی که بطور مشترک با علی آقا(فرزندشان) زندگی می کردند، علی آقا به مرحوم آقای بهجت گفته بود، شما نهار را با مادر صرف کنید و بعد از آن برای صرف چای به اتاق ما بیایید تا نوه و عروس شما خوشحال شوند. آیت الله العظمی بهجت قبول کرده بودند، یکروز که برای صرف چای رفته بودند، هنوز نشسته و ننشسته بلند شده بودند. وقتی علی آقا علت را می پرسد، می فرمایند: دیدم دست دخترت یک عروسک بدون لباس است، نخواستم نگاهم به آن عروسک بیفتد. اینها شگفت و درس آموز است.

 آیت الله العظمی بروجردی چند سال در مدرسه صدر اصفهان درس می خواندند. قبل از ورودی این مدرسه- که «در بازار قرار دارد»، چند مغازه است، یکی از مغازه داران می گوید؛ سال های سال آقای بروجردی اینجا درس می خواندند اما یکبار به مغازه من نگاه نکردند، همواره سر به زیر و مراقب نگاه خود بودند.

من رفتم ملایر، خدمت آیت الله فاضلیان امام جمعه محترم، پسر ایشان گفت؛ آقاجان، بیش از 80 سال سن دارند و 60 سال است ازدواج کرده اند، هنوز خواهر زن های خودرا نمی شناسند

 خاله های ما می آیند، ما معرفی می‌کنیم که فلان خاله عرض ادب کردند. چون پیوسته سر به زیر بوده اند. امیرالمومنین فرمودند: « نِعْمَ صَارِفُ الشَّهَوَاتِ غَضُّ الْأَبْصَارِ »(13)؛ چشم پوشی از نگاه به نامحرم عامل خوبی برای بازدارندگی از شهوت است    . در روایت است که اگر کسی چشمش را مراقبت کند، چیزهایی نادیدنی برای عموم را می‌بیند. "غُضُّوا اَبْصارَکُم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ" مصباح‌الشریعه- ترجمه مصطفوی ص174 ،اگر چشمانتان را فرو ببنیدید چیزهای شگفت و شگرفی را که دیگران نمی بییند به شما نشان می دهند.

 همواره زیاد سوال می شود که چگونه در نماز تمرکز کنیم و از نماز لذت ببریم و شیرینی عبادت را درک کنیم؟ در روایت آمده کسانی که نگاه خودشان را از حرام پاس می دارند، شیرینی عبادت به آنها چشانده می شود. یعنی وقتی کسی مثل آیت الله العظمی بهجت شد، نگاه خود را حتی از عروسک برهنه نگه داشت، حلاوت عبادت را به او می‌نوشانند.

2-  عفت در کلام

عفت در کلام آن است؛ گفتار ما آلوده و آکنده از سخن ناورا نباشد و یکی از جلوه هایش این است که زنان با ناز و عشوه با مردان حرف نزنند. قرآن کریم می فرماید که زنان، وقتی با نامحرمان سخن می گویند، با تواضع و فروتنی سخن نگویند تا دلها را به آز بکشانند و به طمع جنسی گرایش بدهند. " فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ"(14) این عفت در گفتار است. عفت در گفتار نقش زیادی در پاسداری از عفت اجتماعی وخانوادگی دارد.

در قرآن کریم حتی از مسائلی که مربوط به همبستری است با کنایه ها سخن گفته است. همچنین حضرت مریم تعبیری دارد که یک شاهکار و اوج عفت در کلام است. مدعیان پیروی از مسیحیت که امروز در اروپا و آمریکا بی شرمانه زندگی می کنند و نام خود را مسیحی گذاشته اند، باید از حضرت مریم درس شرم و حیا و عفت بگیرند.

 وقتی آن فرشته بزرگوار بر حضرت مریم وارد شد و بشارت داد که شما بچه دار می شوید، حضرت مریم نگفت من با مردی همبستر نشده ام، می فرماید " لَمْ یَمْسَسْنی‏ بَشَرٌ"(15)، حتی اسم مرد و تعبیر رجل را نمی آورد و می گوید هیچ "بشری" مرا مس نکرده است، این اوج عفت در کلام را می رساند.

*پرهیز از ناسزاگویی

یکی دیگر از جلوه های عفت در کلام، پرهیز از فحش و ناسزاگویی است، امیرالمومنین فرمود: " مَا أَفْحَشَ کَرِیمٌ قَطُّ "(16) انسان کریم هیچ وقت فحش و ناسزا نمی دهد. در جنگ صفین هنگامی که دیدند بعضی ها به معاویه و سپاه معاویه فحش می دهند، گفتند " إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِین"(17) بر من ناگوار است که حتی به دشمنان حربی فحش دهید.

جلوه دیگر عفت در کلام، خودداری از دریوزه گری و طلب از مردم است. کسانی که عفیف اند، آبرویشان را حراج نمی کنند و دریوزگی نمی کنند. دست دراز نمی کنند. شهادت چند گروه در محکمه اسلامی پذیرفته نمی شود و یکی از این گروه ها، دریوزه ها هستند.

3-  عفت در قلم

جلو? دیگر عفت، عفت در قلم است. این عفت تا زمان رنسانس پاسداری می شد، عفت در تمام کتاب هایی که در ادیان و ملل مختلف داشته ایم، موج می زند، ولی متاسفانه بعد از رنسانس که شرم ستیزی و حیاگریزی شد، سخنان نابهنجار و نادرست رواج پیدا کرد که از آن تعبیر به ادبیات رختخوابی می شود.

 یکی از جلوه های بی عفتی در قلم، نامه نگاری به نامحرمان است که یکی از فاجعه های تاریخ بشر مخصوصا در کشورهای اسلامی است. در یکی از شهرها سخنرانی می کردم، ساعت یازده و نیم شب یک دختری زنگ زد گفت؛ می‌خواهم خودکشی کنم، زیرا خواستگاری برای من آمده که بسیار شایسته است و مادر و پدر و آشنایان اصرار دارند با او ازدواج کنم، اما قبلا دوست پسری داشتم و به او نامه‌ای عاشقانه داده بودم که او تهدید کرده این نامه را منتشر می کند و اگر این اتفاق بیفتد همه چیز به هم می‌خورد و اگر با این خواستگار ازدواج کنم و بعدا بفهمد که من به یک پسر نامحرم نامه عاشقانه داده‌ام، مرا طلاق خواهد داد. ببینید دادنِ سند مکتوب به نامحرم یک فاجعه و منشور بی پروایی است.

ما زنانی را داریم که سالهای سال از ازدواجشان گذشته و گاه عروس و داماد دارند، اما در زمان جوانی نامه نگاری کرده اند، و آن بیگانه و نامحرم هنوز از اینها باج می گیرد و از ترس افشای سر، تن به گناه و جنایت می دهند. این یک فاجعه حقوقی و خانوادگی است .

*پیامک های فاجعه آمیز

 امروز پیامک‌ها در راستای آن قرار میگیرد، امروز برخی جوان ها پیامک ها را نگه می دارند که باج گیری کنند، این که گفتم عفت مهمتر از حجاب است، برای این بود که ممکن است دختری حجاب داشته باشد ولی عفت در قلم نداشته باشد. بعضی از عزیزان پیام دادند که میخواهیم توبه کنیم، اما نمیتوانیم، برای اینکه قبلا نامه نوشته و امضا کرده ایم، نامحرم می گوید، اگر تن به گناه ندهید نامه را افشا می کنم. این فاجعه بزرگی است که پیامد بی عفتی در قلم است.

3-  عفت شکم

یعنی انسان از خوراک های حرام پرهیز کند، چه خوراک هایی که از نظر شرعی حرام است چه خوراک هایی که بواسطه غصبی بودن حرام است. امیرالمومنین فرمودند: " أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج"(18)، بالاترین عبادت ها عفت در خوراک و دامن است.

 منابع:

1-تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256

2- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256

3- تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص: 256

4-تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256

5- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256

6- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256

7- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏68، ص: 328

8- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 260

9- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 60

10- بحار الأنوار ، ج‏68، ص: 293

11-تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 260

12-(حجر 24)

13- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 184

14-َّ بحار الأنوار الجامعة ج‏10، ص: 426

15-آل عمران 47

16- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 223

17-نهج البلاغة، ص: 323

18- بحار الأنوار ج‏75، ص: 176

19- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256

20-نور 31

21- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 462

 


[ دوشنبه 92/1/19 ] [ 7:4 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

 

                                            خاطره عجیب شب عروسی شهید ردانی پور

 

                                                                 

 

                                                                 گلستان شهدای اصفهان شهید ردانی پور و شهید خرازی

 

مرحوم شهید حجت الاسلام ردانی پور یکی از فرماندهان ارشد هشت سال دفاع مقدس بود که به فیض شهادت نایل آمده عروس شهادت را به آغوش کشید

از داستانهای خواندی در باره ایشان این است که نقل می کنند  شب عروسی خود با نوشتن نام مبارک حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها بر روی یکی از کارتهای عروسی خود خوش درخشید.

همسر ایشان نقل کرده است که با کمال تعجب دیدم ایشان روی اولین کارتی که برای دعوت از مهمانان تهیه کرده بودیم نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها را نوشت ، از او پرسیدم ـآ قا

مصطفی ! شما این کارت را برای چه کسی می فرستید؟

فرمود فکر اینجا را هم کرده ام

لذا همان شب از اصفهان به طرف قم حرکت کرد و کارت عروسی خود را با یک دنیا ادب و احترام داخل ضریح فاطمه معصومه سلام الله علیها انداخت و عرض کرد بی بی جان ما آدرس قبر

مطهر مادر بزرگوارتان حضرت زهرا را نداریم ولی شنیده ایم که حرم شما و قبر مطهر شما مظهر قبر مادر بزگوارتان است

شنید ه ایم هر کس بخواهد قبر مادرتان را زیارت کند باید به قم بیاید لذا عاجزانه از مادرتان دعوت می کنم تا در شادی ما شاد باشند و مجلس ما را منور نماییند

همسر شهید ردانی پور می گوید

شب عروسی ما ، حاج آقا مصطفی بسیار منقلب بود و دم در ایستاده بود انگار منتظر کسی است، لذا گاهی می نشست و گاهی می ایستاد و واله و شیدای کسی بود که ما نمی دانستیم

خلاصه بعد از شهادتش در یاداتشتهایش دیدم که نوشته بود من شب عروسیم نور معنوی و حضور و نظارت معنوی حضرت صدیقه کبری سلام الله را در جلسه ام حس کردم

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

 

 


[ دوشنبه 92/1/19 ] [ 5:50 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]
........

.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

........................



........................
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
""" ........
///