چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
سلام آنقدر الفاظ و معانی مقدسی ذهن و فکرم را مشغول کرده است که نمی دانم از کجا شروع کنم و چگونه به پایان برسانم... باور کنید حروف زیر دستانم در ترافیک عجیبی قرار گرفته اند که نمی دانم تا چند ساعت دیگر راه بندانشان پایان می پذیرد؟؟؟ از عشق تا عشق از فاصله تا فاصله از حسرت تا حسرت و خلاصه از وصل تا انتظار ؟؟؟ کدام ؟؟؟؟ فقط یک جمله کوتاه و خدا نگهدار... مهدی فاطمه به اندازه کافی مشکل دارد، ما دیگر برای او مشکل آفرین نباشیم ، او رکن عالم خلقت است و هر چه هست از دست الهی او صادر می شود. در روایات آمده است که ایشان غصه و غم شیعیان را می خورد و آنقدر محبتش زیاد است که هیچ محبتی به محبت او نمی رسد. بیایید با یک لحظه دوری از گناه و تحصیل پاکی او را مهمان لحظه های خوش تنهایی خود کنیم و او را از بیابان غیبت به دیار حضور بکشانیم و خود را مشمول دعاهای حضرتش قرار دهیم. او فرمود: ما هر گز یاد و خاطر شما را از یاد نبرده ایم . پس بیاید یاد عزیزی که همواره به یاد ماست را زنده کنیم و غم و غصه هایش را با یک جرعه تقوا برطرف کنیم. و خلاصه اینکه : هر چه را دارید مدیون منید ای نمک خواران نمکدان نشکنید شیوه ما راندن دلخسته نیست خود حجابید ور نه این در بسته نیست آری ما خود حجاب خودیم و گرنه آن حضرت حاضر است و ناظر. به نظر شما او برای این که حضور خودش را به ما بفهماند چه باید می کرد که نکرده است؟؟؟ به خدا قسم نه نوری به علمش می افزاید و نه تاریکی سبب مخفی شدن ما از دید الهی او می شود ،پس بیایید همواره خود را در حضورش بدانیم و یک کاسه خجالت را با شرمندگی سر کشیم . این یکی از مهمترین راهای رسیدن به تقوای الهی است، یعنی درک حضور او ، حضور او که هیچ وقت غایب نبوده و نخواهد بود و همواره ما را زیر نظر دارد. نظر شما چیست؟؟؟/ با نظرتان ما را شاد کنید...... [ پنج شنبه 93/3/15 ] [ 10:8 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
از خانه های کاغذی و از زوج های عنکبوتی بگذریم زیبایند ولی استحکامی ندارند با کوچکترین نسیمی از بین می روند تا چه رسد به زلزله ها و سونامی ها! جنگ و جدالهای خانوادگی پایان ندارد؛ روزی تو به شکر خوردن ؛ و روز دیگر همسرت اعتراف می کند! راستی چرا؟ تو در آغاز راهی، هنوز باید شکوفه بزنی و در معرض نسیم محبت های زندگی به ثمر بنشینی جدال چرا؟ نزاع چرا؟ تو این چهار عامل را به کار ببند و بر سر سفره عقلانیت زانو بزن! تاثیر معجزه آسایش را خواهی دید یکم: هماهنگی : اگر همسران یک دیگر را متهم نکنند ، و یک طرفه به میدان نروند در واقع اعتمادشان به یکدیگر دو چندان می شود همه با دیدن این مقبولیت نگاه مثبت شان دو چندان شده و در برابر اقتدار خانواده زانو خواهند زد. دویم: مخفی کاری ممنوع چه بی معناست که همسران همیشه به دنبال مخفی کاری و بی خبر گذاشتن یک دیگر از کارهای خود باشند اگر زن جوان بداند که فعلا هیچ کس مثه شوهرش نیست و تکیه گاهی مثه اون نداره خدا می داند که محبوبیتش هزار برابر خواهد شد ابراز این مسئله بسیار مهم است سیم: حفظ اقتدار سهم مادر در تربیت فرزندان گذشته از کاشتن روح معنویت در کالبد بی جان خانه ، حفظ اقتدار پدر خانواده است که اگر اقتدار پدر شکست و قداست او از بین رفت هرگز فرزندان به او اعتماد نخواهند داشت. متقابلا شوهر نیز باید در ابراز محبت به همسر خود کم نگذاشته و بقول روایات به همسرش ابراز محبت کرده و بگوید تو را دوست دارم زن در منزل با تمام وجود باید احساس امنیت کرده و بداند که شوهرش بزرگترین تکیه گاه اوست و این مسئله نشاید مگر با فراهم کردن بستر این اعتماد از طرف شوهر چهارم: احترام متقابل هر گاه همسران به یکدیگر احترام بگذارند مطمئنا فرزندان نیز الگو گرفته و حرمت والدین را حفظ خواهند کرد حفظ احترام و اقتدار والدین در منزل گذشته از اینکه از نظر تربیتی جنبه ویژه ای دارد از نظر معنوی نیز فرزندان را به راه رسم بندگی وعبادت آشنا تر خواهد کرد. رنج آورها: یکم : زیر پا گذاشتن حقوق زن زن در فرهنگ اسلام پاره ای از وجود یک خانواده است ، نه کالا است و نه برده ، حرمتش واجب و لازم ، اگر حریم شخصیتش حفظ نشود بزرگتری عامل بدبختی خانواده شکل خواهد گرفت دویم: نزاع و جنگ های داخلی و متهم کردن زن در خانه اگر نزاع ها ی مرسوم و کشمکشهای داخلی شدت یابد و حفظ حریم خانواده با پرواز های شیطان بشکند اقتدار خانواده در هم خواهد شکست، فرزندان خیال می کنند این چه خانواده ای است که نمی تواند از آسمان مرزهای خود دفاع کرده و مرزهای زمنی خویش را حفظ نماید؟ بنابراین افراد خانواده مدیر خانه را فردی ضعیف و بدون اقتدار خواهند یافت و هرچه خواهند می کنند سیم: قدر ناشناسی از زحمات زن در منزل رسول اکرم فرمود بی شخصیت ترین مردم کسانی هستند که در برابر خدمت دیگران تشکر نکنند ، پدری که در برابر زحمات خانواده تشکر نمی کند فردی ذلیل و بی شخصیت است پس باید از زحمات همسر در منزل تشکر کرد و خدماتش را ارج نهاد تا فرزندان خوی تشکر در برابر خدمات دیگران را بیاموزند. [ سه شنبه 93/3/13 ] [ 11:34 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
دل بر دلبران حضرت مولا علی علیه السلام در فرازی از خطبه 152 نهج البلاغه کلید سعادت انسان در دنیا و آخرت را در عرفان به مقام شامخ اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده است. آن بزرگواران مظهر رحمت حضرت حقند و هیچ کمبودی در آنان یافت نمی شود ، سرتا سر زندگیشان نور است و ذره ای تاریکی در مورد آنان راه ندارد، شاهد این نکته فرازی از زیارت جامعه کبیره است که امام هادی علیه السلام تصریح کرده است که: فخلقکم الله انوار فجعلکم بعرشه محدقینآری آن بزرگواران نور مطلقند و هر تاریکی با اتصال به آنان به نور محض مبدل می شود، با توجه به مطالب فوق وجود مبارک امیر عارفان حضرت مولا علیه السلام در این فراز از سخن خویش ملاک سعادت انسان را در یک کلیدی دانسته که خود دارای دو شاخه است شاخه اول این است که آنها شناخته شده باشند و شاخه دوم این است که این فرد در نگاه آن بزرگواران به این درجه رسیده باشد که جزو دوستداران و شیعیان آنان به حساب آید در مورد اینکه آن بزرگواران همه دوستان خود را می شناسند هیچ شک و شبهه ای نیست اما برای بالا بردن سطح معرفتی خوانندگان به چند نمونه توجه کنید: داستان غیب گویی امیر مومنان علیه السلامابن ابی الحدید معتزلی که یکی از بزرگان اهل سنت است و شرحی در نهج البلاغه نگاشته است نقل می کند:روزی امیر مومنان علیه السلام در مسجد کوفه نشسته بودند و گروهی از مردم نیز حضور داشتند. در این میان زنی وارد شد و در حالی که خود را به حضرت نزدیک کرد فریاد برآورد: ای کسی که مردان ما را کشتی ! ای کسی که خونهای ما را بر زمین ریختی! و ای کسی که کودکان ما را یتیم کردی!!! و خلاصه هر چه خواست به حضرت گفت. عمربن حریث که از دشمنان امام است و چهر زشت خود را زیر نقاب نقاق مخفی کرده بود می گوید: ناگهان مولا علی علیه السلام به آن زن فرمود: تو انسان بد زبانی هستی که از نظر جنسیت مشکل داری ! نه مردی و نه زن!! عمر بن حریث می گوید: من به دنبال این زن حرکت کردم و او را در خیابان یافتم و به بهانه اینکه می خواهم به تو جایزه ای بدهم چرا که حرف های دل مرا نیز به علی زدی او را به خانه خود برد و دستور داد کنیزان او را تفتیش کنند و او را عریان کرده و لباسهایش را در آورند. آن زن همینکه دید قصد دارند او را تفتیش کنند ناگهان نشست و فریاد زد که این کار را نکنید به خدا قسم فرزند ابوطالب درست گفته است. ابن ابی الحدید در این قسمت می گوید: عمربن حریت برگشت و به امیر مومنان علیه السلام خبر داد و ضمن آن سوال کرد که شما از کجا دانستید آن زن از نظر جنسی مشکل دارد؟؟ حضرت فرمود: شبی که رسول خدا از دنیا رفت من سر مبارکش را در آغوش داشتم ، آن حضرت هزار باب علم را به رویم گشود که از بابی هزار باب دیگر گشوده میشد، یکی از درهایی که به رویم گشوده شد این بود که تا قیامت تمام دوستانم را به من معرفی کرد. آری اهل بیت علیهم السلام همه دوستان خود را به اسم می شناسند بطوری که در روایات تصریح شده است که آن بزرگواران تصریح کرده اند آنقدر آشنایی ما به شما زیاد است که انگار از خودتان به خودتان آگاه تریم. [ یکشنبه 93/3/11 ] [ 9:32 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
در دو جای قرآن خدای متعال بحث محرم و نامحرمی را بطور صریح بیان کرده و کسانی که از نظر شرعی محدویتی در ارتباطات کلان یا جزئی انسان دارند را به طور آشکار معرفی کرده است. از مجموع این آیات و روایاتی که در این مورد مطرح شده است می توان گفت عامل محرمیت فیزیکی دو عامل است: 1.عامل اول: به تعبیر بزرگان و فقهای عظام نسبی است یعنی یک نسبتی میان طرفین برقرار است مثل اینکه خواهر و برادرند یا خاله و خواهر زاده اند 2. عامل دوم: سبب است یعنی یک سبب خارجی سبب محرمیت می شود مثل عقد نکاح یا رضاع که به معنای شیر خوردن از یک مادر است که به اصطلاح به اینان برادر و خواهر رضاعی می گویند. با توجه به این مقدمه ای که گفته شد یک محرمیت دیگری هست که مافوق محرمیت سببی و نسبی است و آن محرمیت با اهل بیت علیهم السلام است. محرمیت با اهل بیت علیهم السلام دارای آثار و برکاتی است که هیچ سودی با آن برابری نمی کند. در میان اصحاب اهل بیت علیهم السلام در طول حیات آن بزرگواران تنها گروهی اندک توانستند به مقام محرمیت با آن بزگواران برسند. نشانه مهم این محرمیت اسرار پنهانی بود که ائمه طاهرین علیهم السلام در اختیارشان گذاشتند. برای شناخت این افراد برجسته میتوان به روایات اهل بیت علیهم السلام مراجعه کرد. در این روایات محرمان سر اهل بیت علیهم السلام با کلمه «مٍنا» یاد شده اند «مناِِ» یعنی از ماست. بعنوان نمونه حضرت سلمان سلام الله علیه کسی بود که به این مرحله رسید . او گرچه از ایران به حجاز هجرت کرده بود و در نگاه مردم عرب یک غریبه به شمار می رفت اما کسی بود که توانست به مقام محرمیت اهل بیت علیهم السلام دست یابد بطوری که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود : سلمان از ما اهل بیت است. امیر عارفان و صاحب سر خدای متعال حضرت علی علیه السلام در مورد ایشان فرمود: سلمان دریای عمیقی است که غواصان عالم نمی توانند عمق او را کشف کنند. یکی دیگر از کسانی که به مقام محرمیت اهل یبت علیهم السلام رسید ابا عبیده حذا بود او کسی بود که وقتی از دنیا رفت همسرش به شدت می گریست? امام صادق علیه السلام علت گریه اش را جویاشد وی گفت: همسرم ابا عبیده مرد در حالی که غریب بود. حضرت فرمود او غریب نبود شوهرت از ما اهل بیت است. این بحث دامنه داری است که اگر بخواهیم به شرح حال تمام کسانی که به این مقام رسیدند {گرچه اندک هستند} اما وقت بسیاری را می طلبد. غرض از این مقدمه این است که : اولا این مقام مقام انحصاری نیست و ما و شما نیز می توانیم با کوشش به چنین مقامی دست یابیم ثانیا : شانیت و جنسیت و موقعیت اجتماعی برای برخوداری از این مقام مطرح نیست. هر کسی در هر جایی از دنیا باشد و در هر مقام و موقعیتی باشد می تواند خود را به چنین مقامی برساند. حال سوال این است که چه کنیم تا به چنین مقامی برسیم ؟؟؟ از نظر قرآن کریم و روایات یک راه بیشتر وجود ندارد و کسی که چنین را هی را تجربه کند به چنین مقامی خواهد رسید. آن راه کدام است؟؟ قرآن و راوایات تصریح دارند که برای رسیدن به مقام محرمیت اهل بیت علیهم السلام تنها راه این است که «ولایت آنان با جان و دل پذیرفته شود» و محور تمام فعالیتها و برنامه های زندگی ولایت آنان باشد. توضیح در یک کلام اینکه : بیشتر مردم وجود مقدس اهل بیت علیهم السلام را در حاشیه زندگی قرار داده اند نه در متن ؛ فرق است میان اینکه کسی آنان را در حاشیه قرار دهد یا در متن. کسی که متن زندگیش اهل بیت علیهم السلام است بطور قطع تمام برنامه هایش حول محور خواست آنان می چرخد. اما کسی که آن بزگواران را در حاشیه نگاه داشته است و نقطه پرگار زندگیش هوا و هوس است بطور قطع آنان را مانند یک شی تزیینی فقط برای زینت و زیبا تر شدن بکار گرفته است. توضیح بیشتر این مطلب ان شاء الله خواهد آمد.
[ یکشنبه 93/3/11 ] [ 9:26 صبح ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
........
|
........................ |
........................