سفارش تبلیغ
صبا ویژن
""""""""""""
وبلاگافکت نوار وضعیت
"""""""""""""

چیزی شبیه سکوت....
چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند! نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....

 

 

 

هجرت همچنان باقى است

هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله

 

 

علی اصغر ظهیری

قال الله الحکیم:
«واصبر علی ما یقولون واهجرهم هجرا جمیلا (1) » ; «برآنچه می گویند شکیبا باش و از آنان بگونه ای شایسته دوری گزین. »

هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله:
چهارده سال از بعثت و رسالت رسول گرامی اسلام می گذشت، مردم مکه به شدت پایبند عقاید خرافی خود بودند و چون کسانیکه به هیچ حقی اعتنا نمی کنند، ندای ملکوتی «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» ی پیامبر را نمی شنیدند. «و لهم اذان لایسمعون بها»
مسلمانان که تعداد محدودی بودند، در برابر گروه بی شمار بت پرستان عنود و فشار و برخوردهای غیر انسانی آن ها، به ستوه آمده و اسلام عزیز دوران سخت شکل گیری خود را می گذراند.
سرانجام رسول خدا صلی الله علیه و آله به دستور خداوند تصمیم به «هجرت » گرفت. و در حالی که دشمنان کینه توز نقشه کشتنش را در سر می پروراندند، «علی علیه السلام » را به جای خود گذاشت و به طور معجزه آسایی مکه را به قصد مدینه ترک کرد.

زمان هجرت و چگونگی آن:
بر اساس نقل مرحوم مجلسی در بحارالانوار، هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه، در سال چهاردهم بعثت صورت گرفت و این حادثه با سی و چهارمین سال سلطنت «خسرو پرویز » و نهمین سال فرمانروایی «هرقل » (امپراطور روم) همزمان بود. «محمد بن کعب قرظی » (2) می گوید: قریش در خانه پیامبر جمع بودند و می گفتند: محمد می گوید: اگر شما با او بیعت کنید، بر عرب و عجم فرمانروا خواهید شد. شما پس از مرگ هم دوباره زنده خواهید شد و برای شما باغ هایی چون باغهای این جهان خواهد بود.... در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله از منزل بیرون آمد و مشتی خاک برداشت و فرمود: «نعم انا اقول ذلک; آری من این را می گویم. » سپس مشت خاک را به روی آنان پاشید و آیه شریفه «و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لایبصرون (3) » را تلاوت نمود. تمام کسانی که از آن خاک روی سرشان ریخته شد، در جنگ بدر کشته شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله حرکت کرده و از آنان دور شد، اما همچنان کفار درب خانه پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاده بودند. شخصی به جمع آنان پیوست و پرسید: در این جا چه می کنید؟ گفتند: منتظر محمد هستیم. او گفت: به خدا قسم! همین الآن محمد از کنار شما عبور کرد و بر سر همه شما خاک ریخت.
آنان دست خود را روی سرشان کشیدند، و خاک های ریخته شده را بر سر خود دیدند. به درون خانه سرک کشیدند، خیال کردند رسول خدا در بستر خود آرمیده است; در حالی که امیر مؤمنان علیه السلام به جای آن حضرت بود. آنان همچنان تا صبح منتظر ماندند و صبح متوجه شدند که او علی علیه السلام است که در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابیده است. پس گفتند: به خدا قسم! آن مرد راست گفت. (4)

افتخار مهاجران
یکی از نکات مهم در هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله این است که مهاجرت بر فضیلت، برتری، عزت و احترام مهاجران و کسانی که همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند افزود.
امام سجاد علیه السلام در ماجرای تلخ و غم انگیز عاشورای سال 61 هجری، هنگامی که در مجلس یزید حماسه آفرید و خطبه معروف و مشهور خویش را انشاء نمود، مهاجرت را برای جد بزرگوار خویش، افتخاری بس بزرگ برشمرده و امیر مؤمنان علیه السلام را با «هجرت » ستود:
«انابن من ضرب بین یدی رسول الله بسیفین و طعن برمحین و هاجر الهجرتین... (5)
; من پسر کسی هستم که در پیشاپیش رسول خدا صلی الله علیه و آله با دو شمشیر جنگید و با دو نیزه نبرد کرد و دوبار هجرت کرد.»

هجرت همچنان باقی است
«هجرت » گرچه یک حادثه تاریخی است و در صدر اسلام اتفاق افتاده است; اما به طور قطع در آن خلاصه نمی شود و در طول تاریخ حیات بشر تا وقوع قیامت کبری همچنان بر قوت خود باقی است و آثار و برکاتش همانند چشمه ای زلال و جوشان، نصیب انسان می شود.

انسان وقتی انسان است که در چگونه زیستن هماهنگ با دستورات حجت های پروردگار عمل کند و غرایز و تمایلات نفسانی خویش را تعدیل نماید. بی تردید کسانی که در جاده گناه قرار می گیرند، کارهای حیوانی را در قالب و شکل انسانی انجام می دهند.

نمونه هایی از مصادیق هجرت را می توان در موارد زیر یافت.
1- غیر مسلمانی که، با یک تحول درونی به دین مقدس اسلام می گراید، در حقیقت مهاجرت کرده است. پنجمین پیشوای شیعیان، حضرت باقر علیه السلام می فرماید: «من دخل فی الاسلام طوعا فهو مهاجر (6) ; هرکس داوطلبانه به اسلام در آید، مهاجر است. »
2- مسلمانی که از گناهان خود دوری کرده، تمایلات نفسانی خود را زیر پا نهد و با نفس خویش مبارزه کند، از مهاجران واقعی به شمار می رود. پیامبر بزرگ اسلام می فرماید:
«الهجرة هجرتان: احداهما ان تهجر السیئات والاخری ان تهاجر الی الله تعالی و رسوله و لاتنقطع الهجرة ما تقبلت التوبة (7) ; هجرت دو گونه است: یکی از آن ها اینکه از بدی ها دوری کنی و دیگری آن است که به سوی خداوند متعال و رسولش هجرت کنی، و تا زمانی که توبه پذیرفته می شود هجرت قطع نمی شود.»
بنابراین «هجرت » را نباید یک حادثه تاریخی لحاظ کرد، بلکه کسانی که در مسیر زندگی خود پایبند به شرع نبودند و حدود الهی را زیر پا نهاده اند می توانند با یک تصمیم جدی در جمع مهاجران الی الله قرار گیرند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اشرف الهجرة ان تهجر السیئات (8) ; بهترین هجرت آن است که از گناهان هجرت کنی.»

هجرت از گناه
خداوند متعال غرائزی را در وجود انسان نهفته است که بی تردید بدون آن با مشکلات غیر قابل جبرانی روبرو می شود. حال اگر انسانی راه افراط و تفریط را در پیش گیرد; یعنی یا به تمام تمایلات نفسانی و غرائز درونیش بدون قید و شرط پاسخ گوید و آن را ارضاء نماید یا به طور کلی آن را سکوب نماید، یقینا از حد و مرز شرعی خارج شده است.
مساله اعتدال، در روایات اسلامی به شدت مورد تاکید قرار گرفته و اعتدال نیروهای درونی، در اسلام مطلوب است. این اعتدال و پرهیز از افراط وتفریط می تواند ما را به مسیر سعادت سوق دهد.
انسان وقتی انسان است که در چگونه زیستن هماهنگ با دستورات حجت های پروردگار عمل کند و غرایز و تمایلات نفسانی خویش را تعدیل نماید. بی تردید کسانی که در جاده گناه قرار می گیرند، کارهای حیوانی را در قالب و شکل انسانی انجام می دهند.
کوتاه سخن اینکه اینگونه افراد در عالمی غیر از عالم حقیقی که جایگاه اصلی آنان است قرار دارند. بنابراین با پشت پا زدن به خواسته های نفس اماره و وسوسه های شیطان می توانند در جمع مهاجران قرار گیرند و از آن عالم پست، به عالم ملکوت هجرت نمایند.

مهاجران واقعی
در ذیل به چند نمونه از کسانی که به صورت جدی از گناه هجرت کرده اند اشاره می شود:
1- «فضیل بن عیاض » مردی متظاهر به فسق بود. بر سر راه کاروان های تجارتی و مسافرتی قرار می گرفت و با زور و تهدید، اموال کاروانیان را به غارت می برد. دزدی قهار و چیره دست بود و تمام مردم او را با همان صفاتش می شناختند.
او که از راه دزدی، اموال فراوانی را به دست آورده بود و از وضع مالی مناسبی برخوردار بود، شبی برای دزدی به خانه ای به قصد دستبرد زدن وارد شد.
صاحب منزل در حال قرائت قرآن بود که فضیل با طرح و نقشه قبلی روی دیوار منزل قرار گرفت، همینکه خواست وارد خانه شود، قرائت قرآن صاحب منزل توجه اش را جلب نمود. صاحب خانه این آیه را تلاوت کرد که:
«الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله » (9) ; «آیا وقت آن نرسیده است که قلب های کسانی که ایمان آورده اند بایاد خدا خاشع شود؟»
فضیل بن عیاض با شنیدن این آیه تمام وجودش شعله ور شد واز دیوار پائین آمد و مثل آنکه آیه بر او نازل شده باشد، تحت تاثیر قرار گرفت و سرانجام از عالم حیوانی به عالم انسانی درآمد و در جمع مهاجران حقیقی به سوی خدا قرار گرفت.
وی با یک تصمیم جدی از تمام گناهان خود توبه کرد و دست از قمار و شراب کشید و تا جایی که صاحبان اموال به دست آمده از راه دزدی را می شناخت، راضی کرد و اموال را بازگرداند. (10)
2- «بشر حافی » مردی عیاش و به دور از اخلاق بود، دستورات الهی را زیر پا می نهاد و از انجام هیچ گناهی دریغ نداشت.
امام کاظم علیه السلام در راه بود، نزدیک منزل «بشر» رسید، صدای آواز و موسیقی و رقاصی از درون منزلش به گوش می رسید. کنیزکی برای ریختن خاکروبه و آشغال های منزل به در منزل آمده بود.

امام علیه السلام رو به آن کنیز فرمود: صاحب این منزل عبد است یا آزاد؟ کنیزک در جواب عرض کرد: آقا! او خود صاحب چندین عبد و نوکر است، این چه سؤالی است؟ حضرت فرمود: آری، اگر بنده و عبد بود این گونه نبود و صدای آواز از خانه اش بر نمی خاست و علیه مولایش قیام نمی کرد.
وقتی کنیز باز گشت مورد بازخواست قرار گرفت که چرا دیر کردی؟ وی ماجرا را بازگو کرد.
بشر با شنیدن ماجرا، با پای برهنه از خانه بیرون دوید و به دنبال امام علیه السلام حرکت کرد و سرانجام با یک مهاجرت حقیقی در جمع مهاجران الی الله قرار گرفت، به همین خاطر او را «بشر حافی » یعنی «بشر پابرهنه » نامیدند و به این نام شهرت یافت. (11)
سفر آن نیست که از مصر به بغداد روی از سر نفس گذشتن سفر مردان است
3- مرحوم «حاج رسول دادخواه تبریزی » یکی از مهاجران حقیقی بود که با توبه، از عالم حیوانی و نفسانی خود مهاجرت کرد و سرانجام در جمع مهاجران الی الله قرار گرفت.
وی مردی قوی هیکل و مشهور به فسق بود که از ارتکاب گناهان صغیره و کبیره ابایی نداشت. او را به عنوان «رسول ترک » می شناختند. یک سال در ماه محرم الحرام که هیئت آذربایجانی های مقیم تهران مراسم عزاداری برپا کرده بودند، او نیز مانند دیگر شرکت کنندگان سر از پا نمی شناخت و برای عرض ادب به مقام شامخ سالار شهیدان درآن مجلس شرکت می نمود.
گروهی از محترمان هیئت که «رسول ترک » را خوب می شناختند، از حضور فعال و همکاریش در کارهای هیئت ناراحت شده، جوانی را به عنوان قاصد به سوی او روانه کردند تا به او بگوید دیگر به هیئت نیامده و در مجلس شرکت نکند.
«رسول ترک » به شدت ناراحت می شود و هیئت را ترک می کند.
یکی از مسؤولان هیئت، شبی در عالم رؤیا خوابی می بیند و پس از بیدار شدن از خواب، سراسیمه به طرف منزل رسول ترک حرکت می کند. وقتی با رسول ترک روبرو می شود و او را به هیئت دعوت می کند; رسول می گوید: شما مرا بیرون کردید، حالا دعوت می کنید؟ باید بگویید چه اتفاقی افتاده است.
وی ماجرای خواب خود را این گونه بیان می کند:
شب در عالم خواب دیدم در صحرای کربلا هستم و خیمه های امام علیه السلام برافراشته است. جلو راه ورودی به خیمه ها سگی هار و درنده ایستاده بود و به هر دشمنی که قصد حمله به خیمه ها را داشت حمله می کرد و مانع ورود دشمنان به محوطه خیام می شد. بدن آن حیوان بدن سگی بود; اما سر و صورتش، سر وصورت تو بود.
رسول ترک با شنیدن این ماجرا می گوید: راست می گویی؟ یعنی من سگ در خیمه های حسین علیه السلام بودم؟
هنگامی که پاسخ مثبت می شنود، از خود بی خود می شود و توبه می کند و در جمع محبان حقیقی و مهاجران الی الله قرار می گیرد (12).
کار رسول ترک به جایی رسید که در آخرین لحظات عمر چشمانش را باز کرد و صدا زد: آقام گلدی، آقام گلدی (آقایم آمده، آقایم آمده.)
این غلام آزاد شده امام حسین علیه السلام سرانجام در سال 1339 هجری شمسی مطابق با شب 15 رجب سال 1380 هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد و در قبرستان «نو » واقع در قم روبروی حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام مدفون گردید. مرقد این عاشق دلباخته واقع در ضلع غربی قبرستان در کنار مرقد مرحوم کربلایی کاظم می باشد (13).
تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی آتشی زن به وجودم که برآید آهی
سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد ورنه تا کعبه وصل تو نباشد راهی
تو به یک کاه دو صد کوه گنه می بخشی من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی
به جز از تو که کشی ناز گنه کاران را نشنیدم که کشد ناز گدا را شاهی (14)


1) مزمل/ 10.
2) وی همان «محمد بن کعب بن سلیم بن اسد، ابو حمزه قرظی » است که از افراد برجسته مدینه بود و مدتی در کوفه اقامت داشت. وی در سال 40 به دنیا آمد و در سال 120 در مدینه درگذشت. به نقل از پاورقی بحارالانوار، ج 19، ص 38.
3) یس/ 9.
4) بحارالانوار، ج 19، ص 38، ح 6، به نقل از میزان الحکمه، ج 13، ص 6598.
5) خطبه امام سجاد علیه السلام.
6) کافی، ج 8، ص 148، ح 126.
7) کنز العمال، ص 46262. به نقل از میزان الحکمة، ج 13، ص 6602.
8) میزان الحکمة، ج 13، ص 6602، ح 21063.
9) حدید/ 16.
10) اقتباس از گفتارهای معنوی، شهید مطهری، ص 261.
11) مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری، ج 1; گفتارهای معنوی، شهید مطهری، ص 261.
12) اقتباس از کتاب «رسول ترک » آزاد شده امام حسین علیه السلام، محمد حسین سیف اللهی.
13) همان. برای اطلاع بیشتر از زندگانی، کرامات و فضایل اخلاقی ایشان به کتاب «رسول ترک » مراجعه کنید.
14) شعر از غلامرضا سازگار.

چهارده سال از بعثت و رسالت رسول گرامی اسلام می گذشت، مردم مکه به شدت پایبند عقاید خرافی خود بودند و چون کسانیکه به هیچ حقی اعتنا نمی کنند، ندای ملکوتی «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» ی پیامبر را نمی شنیدند. «و لهم اذان لایسمعون بها»


[ سه شنبه 91/12/1 ] [ 12:17 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

........................



........................
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
""" ........
///