سفارش تبلیغ
صبا ویژن
""""""""""""
وبلاگافکت نوار وضعیت
"""""""""""""

چیزی شبیه سکوت....
چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند! نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....

 

من که با عشق می نویسم، تو را نمی دانم؛ با کدام چشم می خوانی؟

با چشم دل بخوانی ؛ یا با دیده ی سر!

خلاصه نمی دانم

کدام لکه تاریکی نورانیت قلمم را گرفته است؟

یاد که یاد توست و نقل که نقل زیبایی های تو

مگر یادتان نور نیست مگر کلامتان و مگر وجودتان چیزی غیر از روشنایی و زیبایی است؟

شما در دل بردن و آواره کردن حرف ندارید!

کاری می کنید که هر که عاشقتان را دید به حالش زار بزند

و این بیننده بیچاره از همه جا بی خبر که شیرینی عشقتان را

نچیشیده است فریاد بر می آورد

که چه بی رحم! چه بی مهر؛َ چه .... چه کسی او را به این روز انداخته؟!

اما نمی داند که مهر تو او را به این روز انداخته است،

محبت تو او را این چنین انگشت نما کرده است.

      

مثال من و من ها مثل همان مجنون سوخته دلی است

که برای رسیدن به وصل لیلی به انتظار دلخوش بود!

و همینکه هجرانش پایان می پذیرفت ؛

جانش از کالبدش میل جدایی می کرد!

می گفت من فقط به همین هجر دلخوشم،

به همین انتظار ، به همین چشم به راه بودن!!

و تو بهتر از من می دانی،  می دانی که مجنون بیچاره انگشت نمای خلائق بود،

 از رنگ رخساره اش پیدا بود

که معشوق مهربانش او را به این روز انداخته است

لیلی را می گویم!!!

من ز هجر ت بیقرار م بیقرارم بیقرار                من زعشقت بیقرارم بیقرارم بیقرار

در رهت ای لیلی دلخواه من                همچو مجنون بیقرار م ببیقرارم بیقرار

و آه من! من .....

 


[ شنبه 92/4/22 ] [ 7:45 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

........................



........................
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
""" ........
///