سفارش تبلیغ
صبا ویژن
""""""""""""
وبلاگافکت نوار وضعیت
"""""""""""""

چیزی شبیه سکوت....
چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند! نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....

 

 

 

 

 سلفی ها که اکنون بلای جان اسلام شده اند بار دیگر رذالت و پستی خود را به نمایش گذاشتند

قبر صحابی بزرگ اسلام را نبش کرده و روی زشت کاران عالم را سیاه نمودند.

معنای این نبش قبر چیست؟

به نظرم شاید به خاطر این است که اینها از قبرهای وابستگان به اهل بیت علیهم السلام نیز وحشت دارند ،

از قبرشان نیز واهمه دارند تا چه رسد به خودشان

نکته:

متوکل عباسی بیش از بیست بار کربلا را شخم زد و به دنبال قطع علاقه شیعه از امام حسین علیه السلام بود، اما هرگز موفق نشد ، متوکل می خواست شیعه به زیارت

نرود ! چرا که می دانست یک زیارت برابر با هزاران ساعت تبلیغ علیه فرهنگ فراموش کنند گان غدیر است

از قبر حسین علیه السلام نیز واهمه داشته  و دارند، و امروز نیز سلفی های زمان ثابت کردند که از قبر حجرها می ترسند

 متوکل های زمان نیز امروز ناجوانمردانه روی سیاه خود را از زیر نقاب دشمنی بیرون زدند. ما به اینان می گویییم:

شما که اینقدر به همسر رسول خدا عایشه احترام می گذارید چگونه سخنش را نشنیدید که در باره حجربن عدی چه گفت؟

به نظر می رسد اینان سر در آخر صهیونیست دارند و از آنان تغذیه می شوند....

  

گذری بر زندگانی حجربن عدی که درود خدا بر او باد


"حجربن عدی" از صحابه پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و از یاران با وفای امیرالمومنان علیه السلام است که به دست معاویه شهید شد و شهادت او موجی از اعتراض

و نفرت را به حکومت امویان برانگیخت.

                                                          حجر

 
زندگی حجر بعد از شهادت امام علی  علیه السلام

 
پس از شهادت امام علی علیه السلام پس از آنکه امام حسن علیه السلام به ناچار صلح را پذیرفت، این یار وفادار و با بصیرت، درحالی‌ که از سادگی سپاهیان امام، خون در


 "حجربن عدی" از قبیله کنده و اهل کوفه است. نوجوان بود که همراه برادرش هانی، به نمایندگی از قبیله‌شان، به خدمت پیامبر رسید و مسلمان شد.

مسلمانی راستین، باوفا، شب‌زنده‌دار و روزه‌دار بود.
 
حجر بن عدی در میان یاران حضرت على علیه السلام نمونه بود. او در مدت خلافت امیر مؤمنان علیه السلام در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب آن حضرت

شمشیر مى زد او پیش از شروع جنگ صفین، روزى پشتیبانى خود را از امیرمؤمنان علیه السلام چنین اعلام کرد "ما زاده جنگ و فرزندان شمشیریم مى دانیم جنگ را از کجا

باید شروع کرد و چگونه از آن بهره بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده زود شناخیتم، ما داراى یاران نیک، خویشاوندان و عشیره فراوان، رأى آزموده و نیروى

پسندیده اى هستیم. اینک اختیار ما در دست توست، اگر به شرق یا غرب جهان بروى، در رکاب تو هستیم و هر چه دستور بدهى اطاعت مى کنیم. امیر مؤمنان علیه السلام

از این وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا کرد. یکى از افتخارات وى مقابله با ضحاک یکى از فرماندهان نامدار شام بود که در این نبرد پیروز شد.
 
حجر در جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی میسره‌ی لشگر امام را بر عهده داشت.

 

چشمانش می‌جوشید، با احترام مقابل حضرت نشست. غرق فکر بود و می‌خواست امام حسن علیه السلام به او و چند نفر از یارانش اعتماد کند و دوباره با معاویه بجنگد. امام

هم در فکر بود.
 
به حضرت عرض کرد: «یا بن رسول‌الله؛ آرزو می‌کردم که پیش از دیدن چنین روزی بمیرم. ما را از زمره اهل عدل بیرون آوردی و در فرقه ارباب جور داخل کردی. حقی را که داشتیم،

پشت سر گذاشتیم و در باطلی در آمدیم که از آن می‌گریختیم و پستی را از خودمان به خود بخشیدیم و فرومایگی را پذیرفتیم که سزاوار آن نبودیم.
 
سخنش بر حضرت سنگین آمد. امام آن اوضاع پیچیده و علت صلح با معاویه را برایش تشریح کرد، ولی حجر قانع نشد. نزد امام حسین علیه السلام رفت تا شاید ایشان فرمان

جنگ بدهد.
 
امام حسین علیه السلام هم سخن برادر را تأیید کرد و حجر را به پیروی از امام عصر خود خواند. حجر بن عدی پذیرفت و مصلحت امامانش را بر خواسته‌ خود مقدم داشت.

منتظر روزی بود که امیرالمؤمنین به او وعده داده بود؛ روز شهادتش. تا آن روز، با اراده‌ای محکم، در دوستی علی‌ علیه السلام و پیروی از او باقی ماند.
 
جریان شهادت حجر بن عدی
 
بعد از جریان صلح تحمیلى بر امام حسن علیه السلام حاکمان شهرها به دستور معاویه شروع به شکنجه و آزار شیعیان حضرت على علیه السلام کردند. یکى از این

حاکمان مغیره بود که چون از محبوبیت عمومى و شایستگى و فضیلت حجر آگاه بود ناگزیر به آن اعتراف مى کرد و مى گفت نمى خواهم بهترین مردان شهر را بکشم تا آنان را

در پیشگاه خدا سعادتمند گردند و من بدبخت و تبهکار! او اضافه کرد با قتل حجر و یاران او معاویه در دنیا به عزت و آقائى مى رسد ولى مغیره روز قیامت ذلیل و معذب مى گردد.
 
پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام و رفت و آمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسین علیه السلام دست‌نشاندگان معاویه به دستور او سختگیری بیشتری نسبت به

شیعیان، به‌خصوص شیعیان کوفه می‌کردند و بعضی از چهره های سرشناس شیعه را به بهانه های پوچ و بی اساس به قتل می‌رساندند. یکی از آنان حجربن عدی کندی بود.
 
هنگامى که نوبت قتل حجر وفادار و بزرگوار رسید از دژخیم خود اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند، او موافقت کرد، حجر به نماز ایستاد و نماز را طول داد پرسیدند آیا از ترس

مرگ نماز را طول دادى گفت: "به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفته ام، دو رکعت نماز خوانده ام و هرگز نمازى به این کوتاهى نخوانده ام و براى اینکه خیال نکنید من از

مرگ مى ترسم به این کوتاهى خواندم و بعد گفت پس از مرگ من، زنجیر از دست و پایم باز نکنید و خون پیکرم را نشوئید زیرا مى خواهم روز رستاخیز با همین وضع با معاویه

روبرو شوم"!
 
تاثیر شهادت صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله 
 

شهادت حجر تأثیر بسیاری بر روحیه مردم گذاشت و موج نفرت از خاندان اموی سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت، به طوری که عایشه هنگامی که در مراسم حج با معاویه

ملاقات کرد، به او گفت:

« چرا حجر و یاران او را کشتی و از خود شکیبایی نشان ندادی؟ از رسول خدا شنیدم که فرمود در « مرج عذراء » جماعتی کشته می شوند که فرشتگان

آسمان از کشته شدن آنها خشمگین خواهند شد.»

معاویه برای این که عمل خود را توجیه کند گفت:« در آن زمان هیچ مرد عاقل و کاردانی نزد من نبود تا مرا از این کار باز

دارد.»


[ یکشنبه 92/2/15 ] [ 10:17 صبح ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

........................



........................
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
""" ........
///