سفارش تبلیغ
صبا ویژن
""""""""""""
وبلاگافکت نوار وضعیت
"""""""""""""

چیزی شبیه سکوت....
چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند! نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....

 

حقوق متقابل ما و اهل بیت علیهم السلام (1)

 طائر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق        که در این دامگه حادثه چون افتادم


 من ملک بودم و فردوسِ برین جایم بود    آدم آورد در این دیر خراب آبادم

 
 نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار        چکنم حرف دگر یاد نداد استادم(1)


 هر انسانی دارای دو حیات است؛ چنان که دارای دو مرگ نیز می باشد. پشتوانه این مطلب، آیات قرآن کریم است که خدای متعال در سوره های مختلفی بدان اشاره کرده است. دو حیات

انسان عبارت است از:

 
 اول. حیات مادی، جسمی و حیوانی:


 1. "وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی  قَرارٍ مَکینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً"؛(2) "

و ما انسان را از عصاره ای از گِل آفریدیم. سپس او را نطفه ای در قرارگاه مطمئن (رَحِمْ) قرار دادیم. سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (چیزی شبیه گوشت

جویده شده) و مضغه را به صورت استخوانهایی در آوردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم."
 

2. "هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً"؛(3)
 "او کسی است که شما را از خاک آفرید. سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را به صورت طفلی [از رَحِمْ مادر] بیرون می فرستد."
 

دوم. حیات معنوی، روحانی و انسانی:


 1. "مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی  وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً"؛(4)


 "هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم."
 2. "لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرینَ"؛(5)
 

"تا افرادی را که زنده اند، بیم  دهد و فرمان [عذاب ] بر کافران مسلّم گردد."
 

3. "وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی  سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ"؛(6)
 "

و به آنها که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید، بلکه آنان زنده اند و لکن شما نمی فهمید."
 

4. "وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی  سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ"؛(7)
 "

هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگان اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند."
 

حیات معنوی ملاک برتری انسان
 با توجه به آنچه گذشت، معلوم می شود که کرامت، شرافت و برتری انسان بر سایر موجودات عالم تنها به علت "حیات معنوی" اوست؛ چرا که آدمی در برخورداری از حیات مادی با سایر

موجودات به ویژه حیوانات مشترک است؛ به طوری که اگر نگوییم حیوانات در این وجود از انسان برترند، می توانیم بگوییم حداقل با او مساوی هستند.
 

خدای متعال در قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام در روایات خود ملاک برتری انسان را حیات معنوی او بیان کرده و ضمن آن گوشزد کرده اند: کسانی که از حیات معنوی بهره ای ندارند، جز

مردگان متحرک نیستند و نه تنها فضیلتی بر سایر موجودات ندارند، بلکه از حیوانات نیز پست ترند.
 

به عنوان نمونه، در روایتی آمده است که از امیر مؤمنان علیه السلام سؤال شد: آیا انسان برتر است یا فرشتگان؟ حضرت در پاسخ فرمود:
 

"إِنَّ اللَّهَ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلْتَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ ا

لْبَهَائِمِ؛(8)

 همانا خدای متعال در ملائکه عقل را بدون شهوت قرار داد (ترکیب کرد) و در حیوانات شهوت را بدون عقل قرار داد و در فرزندان آدم هر دو را ترکیب کرد. پس کسی که عقلش بر شهوتش

پیروز شود، از ملائکه برتر است و کسی که شهوتش بر عقلش غلبه کند، از حیوانات بدتر است."
 

خدای متعال نیز در قرآن از این حقیقت پرده برداشته و تصریح کرده است که حیات حقیقی انسان به داشتن اعضاء و جوارح ظاهری نیست؛ چرا که بسیاری از افراد از نظر جسمی دارای

سلامت کاملی هستند، اما در حقیقت بهره ای از انسانیت ندارند:
 

"وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ"؛(9)
 

"به یقین گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلهایی دارند که با آن درک نمی کنند (با عقلشان اندیشه نمی کنند) و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی

شنوند. آنها همچون چهارپایان اند، بلکه گمراه تر. اینان همان غافلان اند."
 

به قول شاعر:
 آدمیزاد طرفه معجونی است      کز فرشته سرشته است و از حیوان


 گر کند میل این شود به از این             ور کند میل آن شود به از آن

 
 همچنین خدای متعال در سوره فرقان می فرماید:
 

"أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً"؛(10)
 

"آیا گمان می بری بیشتر آنان می شنوند یا می فهمند! آنان فقط همچون چهارپایان اند، بلکه گمراه ترند."
 

زندگی را مدیون کیستیم؟
 

با توجه به مطالب فوق، انسان، هر کدام از این دو حیات (مادی و معنوی) خود را مدیون اشخاصی است که در بخشیدن این نعمتِ برتر، برای او نقش کلیدی را داشته اند. حیات مادّی و

جسمی آدمی مرهون و مدیون وجود پدر و مادر است که بدون شک با نبودن آنان، فرزندی به مقام پر افتخار وجود نمی رسید و از ظلمت عدم مادّی به دیار نورِ وجود قدم نمی گذاشت.
 

حیات معنوی، روحانی و انسانی آدمی نیز مرهون و مدیون وجود مقدسّ پیامبران الهی و اهل بیت علیهم السلام است که بی تردید در صورت عدم عنایت آن بزرگواران و عدم نزول رحمت الهی ا

ز طریق ایشان، انسان نمی توانست قدم به عرصه این وجود و حیات گذارد و همواره در زندگی محدود و بی محتوای حیوانی خویش گرفتار می ماند.(11)
 

نکته مهم این است که خدای متعال در قرآن کریم برای هر کدام از کسانی که در بخشیدن این دو "حیات" (مادی و معنوی) به انسان نقشی را ایفا کرده اند، حقوقی ذکر کرده است که رعایت

آنها لازم و ضروری است.
 

در 13 آیه قرآن به ارزش، مقام و منزلت پدر و مادر که در بخشیدن حیات مادی و جسمی انسان نقش آفرین هستند، پرداخته شده و در 6 آیه قرآن، رعایت حقوق آنان پس از رعایت حق خدای

 متعال مطرح شده است.


 13 آیه مورد نظر عبارت اند از آیات: 83، 180 و 215 سوره بقرة؛ 8 سوره عنکبوت؛ 36 سوره نساء؛ 14 سوره لقمان؛ 151 سوره انعام؛ 41 سوره ابراهیم؛ 23 و 24 سوره اسراء؛ 10 سوره نحل؛

 15 سوره احقاف و 28 سوره نوح.

 6 آیه ای که به رعایت حقوق والدین پس از رعایت حق الهی پرداخته است عبارت اند از آیات: 83 سوره بقرة؛ 151 سوره انعام؛ 23 سوره اسراء؛ 19 سوره نحل؛ 15 سوره احقاف و 14 سوره لقمان.
 

به هر روی، احترام پدر و مادر آن قدر سنگین و عظیم است که طبق روایات اهل بیت علیهم السلام و استنباط فقهاء عظام شیعه، هر گاه حقوق آنان با مستحب یا واجب کفایی تزاحم پیدا کند،

اولویت با رعایت حق آنان است و باید آن مستحب یا واجب کفایی ترک شود. به عنوان نمونه، تنها به یک روایت اشاره می کنیم:
 

جوانی به محضر مبارک رسول خداصلی الله علیه وآله شرفیاب شد و عرض کرد: دوست دارم در جهاد با شما باشم و در رکاب شما شمشیر بزنم تا به شهادت برسم. حضرت فرمود: اکنون ما

عازم جهادیم، تو نیز می توانی به میدان جنگ بیایی. عرض کرد: پدر و مادر پیری دارم که به من اُنس گرفته اند و اگر از آنها جدا شوم، ناراحت می شوند. حضرت فرمود: تو نزد پدر و مادرت بمان

که: "فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأُنْسُهُمَا بِکَ یَوْماً وَ لَیْلَةً خَیْرٌ مِنْ جِهَادِ سَنَةٍ؛(12) به حق کسی که جانم در دست اوست سوگند! انس پدر و مادرت به تو در یک شب و روز از یک سال جهاد با ارزش

تر است."
 همچنین مراجع تقلید و فقهاء عظام در رساله های عملیه خود فتوا داده اند که: "اگر کسی بخواهد روزه مستحبی یا حج استحبابی یا سفر زیارتی مستحبی برود، بدون اذن پدر و مادرش

مجاز نیست و اگر چنین کرده، روزه اش باطل و سفرش حرام خواهد بود."
 

با توجه به مطالب فوق، سؤال این است که چرا خدای متعال این قدر به رعایت حقوق پدر و مادر اهمیت داده است و فرزندان را بدان سفارش کرده تا جایی که ترک کنندگان حقوق آنان را به

عذاب و مجازات وعید داده است؟
 

برای پاسخ به سؤال فوق، گفتنی است که مرحوم "علّامه مجلسی" رضوان الله علیه در "بحار الانوار" ذیل نقل روایات و احادیث اهل بیت علیهم السلام مبنی بر اهمیت احترام والدین می فرماید:

 "علت این همه تأکید بر رعایت حقوق پدر و مادر و عظمت حقوق آنان این است که آنان در حیات بخشیدن به انسان و به مقام وجود رسیدن فرزندان نقش دارند."(13)

 آری، پدر و مادر به علت اینکه بدون دخالتشان به طور طبیعی فرزندی پا به عرصه حیات نمی گذارد، چنین حقوق سنگینی را دارا هستند که طبق نص صریح قرآن متمرّدان از رعایت آن حقوق،

مورد عقاب قرار می گیرند.
 

پدران حقیقی
 

همان گونه که پیش تر اشاره کردیم، ارزش و مقام انسان به "حیات معنوی" اوست و راه رسیدن به این حیات، ایجاد ارتباط و پیوند مقدس با اهل بیت علیهم السلام است.
 

طبق شهادت روایات، آن بزرگواران "پدران" معنوی مردم اند. مرحوم مجلسی رضوان الله علیه در "بحارالانوار" نقل کرده است که انس بن مالک می گوید:
 

در یک ماه رمضان نزد امیرمؤمنان علیه السلام نشسته بودم. حضرت، فرزندش امام حسن علیه السلام را صدا زد و فرمود: یا ابا محمد! بالای منبر برو و خدای متعال را ستایش کن و از جدت

رسول خداصلی الله علیه وآله به بهترین وجه یاد کن و آن گاه بگو:
 

"لَعَنَ اللَّهُ وَلَداً عَقَّ أَبَوَیْهِ لَعَنَ اللَّهُ وَلَداً عَقَّ أَبَوَیْهِ لَعَنَ اللَّهُ وَلَداً عَقَّ أَبَوَیْهِ لَعَنَ اللَّهُ عَبْداً أَبَقَ عَنْ مَوَالِیهِ لَعَنَ اللَّهُ غَنَماً ضَلَّتْ عَنِ الرَّاعِی؛ از رحمت خدا دور باد فرزندی که عاقّ پدر و مادر خود شود،

از رحمت خدا دور باد فرزندی که عاق پدر و مادر خود شود، از رحمت خدا دور باد فرزندی که عاق پدر و مادر خود شود، از رحمت خدا دور باد بنده ای که از مولا و سروران خود فرار کند، از رحمت

خدا دور باد گوسفندی که از چوپانان خود [دور و] گمراه شود!"
 

امام حسن علیه السلام بالای منبر قرار گرفت و دستور پدر را اطاعت کرد. مؤمنان گرد او جمع شدند و عرض کردند: یابن امیرالمؤمنین! و یابن بنت رسول الله! معنای کلامت چیست؟ فرمود:

معنای این کلام را از پدرم امیرمؤمنان بپرسید! مردم نزد حضرت آمدند و پرسیدند: منظور از کلماتی که فرزندت حسن علیه السلام گفت چیست؟ حضرت فرمود: روزی با رسول خداصلی الله علیه

وآله نماز خواندم. آن گاه رسول خداصلی الله علیه وآله دست راست خود را بر شانه ام زد و مرا به سینه چسبانید و فرمود: "یَا عَلِیُّ فَقُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اَنَا وَ اَنْتَ اَبَوا هَذِهِ الْاُمَّةِ فَلَعَنَ

اللَّهُ مَنْ عَقَّنَا قُلْ آمِینَ قُلْتُ آمِینَ قَالَ اَنَا وَ اَنْتَ مَوْلَیَا هَذِهِ الْاُمَّةِ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ اَبَقَ عَنَّا قُلْ آمِینَ قُلْتُ آمِینَ ثُمَّ قَالَ اَنَا وَ اَنْتَ رَاعِیا هَذِهِ الْاُمَّةِ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ ضَلَّ عَنَّا قُلْ آمِینَ قُلْتُ آمِینَ؛ ای علی!

پس گفتم: لبیک ای رسول خدا! فرمود: من و تو پدران این مردمیم. پس خدا لعنت کند کسی که عاقّ ما شود! بگو: آمین! پس گفتم: آمین. سپس فرمود: من و تو مولا و سرور این مردمیم. پس

خدا لعنت کند کسی که از ما بگریزد! بگو: آمین! پس گفتم: آمین. آن گاه فرمود: من و تو سرپرست (چوپان) این امّتیم. پس خدا لعنت کند کسی که از ما گمراه شود! بگو: آمین! پس گفتم:

آمین."
 

امیرمؤمنان علیه السلام در ادامه فرمود: شنیدم کس دیگری نیز با ما آمین می گوید. از رسول خداصلی الله علیه وآله پرسیدم: صدای کیست؟ فرمود: جبرئیل.(14)
 

به هر روی، اهل بیت علیهم السلام به عنوان پدران مردم معرفی شده اند که حقّ حیات بر گردن شیعیان و پیروان خود دارند.
 

حقوق برتر اهل بیت علیهم السلام
 

با توجه به آنچه گفته شد و از آنجا که حیات معنوی انسان برتر از حیات جسمی اوست و نیز از آنجا که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و اهل بیت وی علیهم السلام سرچشمه نزول

حیات برترند، رعایت حقوقشان نیز برتر و سنگین تر است.
 

از وجود مقدس رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله روایت شده است که فرمود:
 

"أَفْضَلُ وَالِدَیْکُمْ وَ أَحَقُّهُمَا بِشُکْرِکُمْ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ؛(15) برترین پدران شما و لازم ترین آنان به احترام و تشکر شما، محمد و علی می باشند."
 

همچنین از امیر عارفان علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود:
 

"أَنَا وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَحَقُّنَا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ وَالِدَیْهِمْ فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ إِنْ أَطَاعُونَا مِنَ النَّارِ إِلَی دَارِ الْقَرَارِ وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ بِخِیَارِ الْأَحْرَارِ؛(16) من و علی ابن ابیطاب پدران

این امّتیم و حق ما بزرگ تر از حق پدران و مادران آنهاست. پس اگر از ما اطاعت کنند آنان را از آتش به سوی جایگاه ابدی نجات می دهیم، و آنان را از بندگی به بهترین آزادگی ملحق می سازیم."
 

بنابراین، رعایت حقوق اهل بیت علیهم السلام بسیار مهم، لازم و ضروری است که هر شیعه باید در اداء آن کوشش کند و نهایت تلاش خود را به عمل آورد.
 

حال سؤال این است که حقوق اهل بیت علیهم السلام که پدران واقعی مایند و حقشان برتر از حقوق دیگران حتی پدر و مادر است، بر ما چیست؟
 

در پاسخ، پس از بر شمردن برخی از حقوق متقابل ما و اهل بیت علیهم السلام، شما را به مطالعه و پی گیری این مقاله در شماره های بعد این مجله دعوت می کنیم. اینک به حقوق مهم

اهل بیت علیهم السلام توجه کنید:
 

1. یاری رساندن و کمک به آن بزرگواران؛

 2حفظ آبروی اهل بیت علیهم السلام؛
 

3. نسبت دادن تمام نیکیها به آنان و دور کردن نواقص و کمبودها از آنان؛

4. بیزاری از دشمنان ایشان و محبت به آنان؛ 


 5. تشکر در برابر خدمات ایشان؛

 6. تواضع و فروتنی در برابر آنان؛
 

7. درخواست از آنان برای رفع نیازها و حوائج؛


 8. زنده نگه داشتن یاد و خاطره آن بزرگواران؛


 9. انتظار فرج آنان.
 

عناوین فوق دارای بسط و تفصیل مهمی است که همراه با روایات و آیات مربوطه در شماره های بعد به تناسب هر موضوع مطرح خواهد شد. همچنین حقوق شیعیان را که در روایات بدان

اشاره شده است، به تفصیل ذکر خواهیم کرد.
 
 
ٍّ
 

پاورقــــــــــــــــــــی  ..........................
1) حافظ.
2) مؤمنون / 12 - 14.
3) غافر / 67.
4) نحل / 97.
5) یس / 70.
6) بقره / 154.
7) آل عمران / 169.
8) وسائل الشیعة، ج 15، ص 209، ح 20298. این روایت توسط امام صادق علیه السلام نقل شده است.
9) اعراف / 179.
10) فرقان / 44.
11) به زودی مطالبی را پیرامون این نکته مطرح خواهیم کرد.
12) الکافی، ج 2، ص 160، ح 10.
13) بحارالانوار، ج 36، ص 13. مرحوم علامه مجلسی بیان بسیار زیبایی در این مورد دارند که به علت تفصیل آن تنها به مطلب فوق اشاره کردیم. در صورت تمایل، به متن بحار الانوار مراجعه شود.
14) همان، ص 6، ح 4. علاقه مندان به این موضوع می توانند انبوه روایات را در این زمینه در کتابهای بحارالانوار، ج 36 و اهل بیت علیهم السلام فی الکتاب والسنة ببینند.
15) همان، ص 8، ح 11.
16) همان.


 

 


[ شنبه 91/12/5 ] [ 12:19 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

........................



........................
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
""" ........
///