سفارش تبلیغ
صبا ویژن
""""""""""""
وبلاگافکت نوار وضعیت
"""""""""""""

چیزی شبیه سکوت....
چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند! نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....

  

هنگام بارش رنجها باید چتر صبر را به دست گرفت؛

جنس و رنگ  چتر صبر گوناگون و مختلف است؛

چتری از جنس ریاضت

چتری از جنس مقاومت

چتری از جنس ظرفیت

رنگ چتری که از جنس ریاضت است سیاه است؛

                

 و این چتری است که باید در هنگام بارش رنج معصیت به دست گرفت.

رنگ چتری که از جنس مقاومت است سرخ است؛

         

  و این همان چتری است که باید در برابر بلاها به دست گرفت

و رنگ چتری که از جنس ظرفیت است سبز است؛

       

 و این همان چتری است که باید در برابر لذت ها به دست گرفت.

 

  « به قضای من راضی باش و صبر را

درزندگی خود سرلوحه خویشتن قرار ده »؛

 دنیا دنیای اسباب و علل طبیعی است و بدون آن کاری از پیش نمی رود.

 فرض کنید شخصی

مدام نماز بخواند و دعا کند که خدای متعال کیسه ای

 پر از اسکناس برایش بفرسته ، هرگز چنین چیزی رخ نمی ده ،

او برای رسیدن به سرمایه و پول باید به کار و زحمت

متوسل شود و با اسباب و علل طبیعی به آن دست یابد.

 یا فرض کنید کسی که به بیماری دندان درد یا

سر درد مبتلا می شود باید به دکتر و دارو متوسل بشه.

 و بدون آن امکان بهبودی نیست.

البته معجزاتی هم رخ می دهد و منکر آن نیستیم 

 

بنابر این یک جوان وقتی با مشکلی برخورد کرد

 باید صبور باشه ؛

 این بدان معنا نیست که دست از فعالیت و کوشش بردارد و

به استقبال آن مشکل برود نه این نیست؛ بلکه به این معنا است

 که با تلاش و کوشش و توسل به اسباب و علل طبیعی در

رفع آن کوشش کند.

  


[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 10:30 صبح ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

اولیای الهی فرق دارند،آنها  بر خلاف همه، 

خدا را فقط با داده هاش نمی بینند که ؛

بیشتر اوقات در سفره های خالی و کمبودها و رنج ها و سختی ها!؛

پس لطفا شما ساکت! 

لطفا کمی نو ن و اخلاق؛

پس مرا در حوض شراب بندگی غرق کنید؛

 نمرده مرید شویم ، و تا زنده ایم اسیر، اسیر چنگال ، چنگالی تیز و تند.

 

از  من  عشق بسازید، و خلاصه مرا در روغن داغ وصل کباب کنید؛

امروز به یاد تنهایی ، به یاد همه بودن

و هیچ کس نداشتن ، به یاد بی انتها و ندیدن

لبخند تلخ و سکوت مرگبار تحمل! برای چه؟

برای همه ! برای من ! برای ما و برای تو و حتی برای آنها...

 


[ سه شنبه 92/6/12 ] [ 7:53 صبح ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

با طلوع خورشید اسلام تمام تاریکی های زندگی بشر به نور پیوست

با آمدن نور علم ، تاریکی جهل و نادانی رخت بر بست و بشر ترقی و رشد

خود را مدیون اسلام است

و اکنون صادق آل محمد که درود خدا بر او باد، با سفره علم خود که سرچشمه اش

علم الهی است بشر را سیراب معرفت نمود

علم الهی اهل بیت علیهم السلام برگرفته از علم نامحدود خداوندی است که هیچ

بن بستی در آن قرار ندارد

و صادق آل محمد با تربیت شاگردان و عالمان ؛ فقه پویای اسلامی را برای خروج مردم

از بن بست ها گستراند

شاگردانی را تربیت کرد و عالمان را سمت هدایت بخشید

مهمترین دلیل این اهتمام به پرورش شاگرد به خاطر این بود که مردم در دوران

غیبت سر در گم نباشند و با مراجعه به فقیهان و عالمان بن بست های زندگی

خود را باز گشایند

و این است معجزه ای که مانند ندارد..........


[ دوشنبه 92/6/11 ] [ 9:23 صبح ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

جوان، ظهور ، عشق، چه واژهای پر مغزی!

جوانی بهار زندگی انسان و عشق نیروی حرکت و ظهور مایه صبر!

آری چه واژهای رفیقی، و چه پیامهای بزرگی.

اما! اما

چه عالم غریبی ، چه روزهای سختی، چه لحظات پرفشاری!

از آمدنت خبری نیست که نیست!

از تو چندان اطلاعی ندارم، تنها این را خوب می دانم که تو هستی!

تو می مانی ؛

تو خواهی آمد!

چه روز گار غریبی! چه لحظات غم انگیزی!

از آمدنت خبر می گیرم، و چیزی جز رفتنت نمی شنوم!

دلیل آمدنت چه بود که علت رفتنت را بگویم؟

سالها یکی پس از دیگری ... و به اندازه یک عمر کیلومتر راه

سرانجام تو خواهی آمد؛ آری خواهی آمد...

پسر هلیل به حضرت رضا علیه السلام گفت:

 

الهی فدایتان شوم! پدرم در انتظار ظهور مرد؛

خودم نیز پا به سن گذاشته ام.... اما از آمدنش خبری نیست که نیست!

فرمود:

عجله در ظهور داری؟

گفتم: آری !

چگونه عجله نداشته باشم ؛ می بینی که لحظات زندگیم

 گذشت و عمرم رو به پایان است،

فرمود: 

  - اما ای ابا اسحاق به خدا قسم این امر اتفاق نخواهد

افتاد مگر آنکه خوب و بد همگی شما از هم جدا شوید

 و همگی امتحان شوید تا جز گروهی اندک از شما نماند، -

 آنگاه دستش را به سمت جمعیت کشاند و بالا برد

 - (کنایه از آنکه این همه جمعیت، کم خواهند شد) (1) .

 بحارالانوار 113:52 ح 29. -امام مهدی علیه السلام جلوه جمال الهی


[ یکشنبه 92/6/10 ] [ 1:9 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

  

 

از نظر فکری و معنوی ذوقها فرق دارند یکی ذوق ادبی دارد ،

یکی ذوق فلسفی و دیگری ذوق تاریخی ..

             

انسان بر اثر علل و عوامل تربیتی ذوق و سلیقه خاصی پیدا می کند .

 در مسائل اجتماعی آنجه مهم است این است که تمام مردم

دارای یک ذوق اجتماعی باشند و آن ذوق و سلیقه صحیح باشد.

یعنی ذوق جامعه هدف واحد صحیحی را انتخاب کرده باشد و راه

رسیدن به آن هدف واحد را نیز یک جور تشخیص دهد و آ ن طرز هم صحیح باشد

            

هر کسی نظری می دهد، شما اگر برنامه دعای ندبه تلویزویون را دقت می کردید

 هر کدام از سخنرانان محترم دعای ندبه یک راه حل پیشنهاد می دادند ، در عین حالی

که همه درست بود ، اما یک هماهنگی واحد برای ایجاد یک ذوق واحد تولید نشد، 

اگر هماهنگی میان گفتارها و ایجاد ذائقه ها صورت نگیرد

 بطور قطع این ذائقه ها در تعارض قرار می گیرند و خلاصه می شود آنچه نباید بشود.

 

                             عید بر شما مبارک باد

اگر بپذیریم که گناهان هیج ارتباطی با مسئله ظهور ندارد ،

 حداقل ارتباط این عمل با امام علیه السلام این است که دل نازک و پر از محبت

 حضرت به درد می آید و این هما ن مضمونی است که در روایات زیادی آمده است.

اگر جامعه ما ذائقه هایشان نسبت به گناه به یک ذائقه موافق گناه

 درست نمیشد قطعا سفره مفاسد برچیده می شد.

قطعا ذائقه ای که یک عمر به شیرینی  عادت کرده  بخواهد عوض شود

 بطور مسلم نیازمند یک فرصت مفصل است ، و قطعا با یک یا دو جلسه که ممکن نیست.

ولی بالاخره باید از یک جا شروع کرد، باید شروع کرد. و نباید دست روی دست گذاشت.

           تصاویر متحرک گل برای وبلاگ ,تصاویر متحرک گل رز,انیمیشن .تصاویر متحرک.زیباساز وبلاگ - گل متحرک

در مورد طعم گناه، باید گفت: گرچه اصل گناه ممکن است یک شیرینی

هم داشته باشد ، اما هر شیرینی که قابل خوردن نیست، اگر نیم کیلو عسل 

 آغشته به مقداری زهر باشد این قابل خوردن است؟،

اما در مورد ما: ما باید بدانیم که ریشه تمام گناهان

 سه عامل مهم است:

 عامل اول نیاز، عامل دوم غفلت ؛ عامل سوم جهل.

 


[ شنبه 92/6/9 ] [ 3:7 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

 

پروردگار مهربان عالم در قرآن کریم تصویر شخص متکبر را

ضمن آیاتی ترسیم کرده است؛

شیطان بر اثر تکبرش رجیم شد، و بر اثر حسادتش نابود!

انسان متکبر چند پله تا شیطان فاصله دارد؟

دل متکبر بر اثر عقده حقارت بوی کباب سوخته می دهد؛

قرآن  بهترین تصویر و عکس شخص متکبر را در قالب حمار

معرفی کرده است؛

 راستی  انسان متکبری که بوی متعفن غرورش

فضا پر کرده شما را به یاد کدام تصویر می اندازد؟؟                      

به نظر شما چه شباهتی میان شخص متکبر و حمار است؟

راز تشبیه متکبر در قرآن مجید با الاغ چیست؟

 

 

در سوره مبارکه لقمان پس از اینکه سفارش حضرت لقمان

 

را به تواضع بیان می کند می فرماید :

وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً

 إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (18)

 (پسرم!) با بى‏اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین

 راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغرورى را دوست ندارد. (18)

در آیه شماره نوزده میفرماید:

وَ اقْصِدْ فی‏ مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ (19)

(پسرم!) در راه‏رفتن، اعتدال را رعایت کن؛ از صداى خود بکاه

(و هرگز فریاد مزن) که زشت‏ترین صداها صداى خران است. (19)

  

                           

شخص متکبر همواره بر اثر حقارت و در گیر و دار به دست آوردن

و جبران کردن حقارت خود فریاد می کشد

دوستان

 لطفا از نظرات عالمانه خود ما را بهره مند کنید

 


[ جمعه 92/6/8 ] [ 7:2 صبح ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

شنیده ام دنیا دریاست؛

ساحل ورودی دارد و بندرگاه خروجی؛

روزی می آیی و ساعتی خواهی رفت؛

و در این میان از ورود و خروج هر کسی در دریایی مواج

قرار دارد.

طبیعی است که اگر دنیا دریا باشد که هست ؛ هر کسی نمی تواند

خود از ساحل تولد تا ساحل مرگ را شنا کند

مگر دست و بال ما چقدر قدرت دارد؟

نه ما که حتی پیامبران الهی نیز خود قدرت شنای در این دنیای عجیب را نداشتند

مامور بودند تا بر کشتی سوار شوند و از ورود تا خروج را با خیال راحت

بپیمایند

مگر نوح سلام الله علیه نبود که با کشتی اش با ناخدایی دیگر هدایت شد تا

به ساحل نشست

کشتی نجات سیدالشهداء علیه السلام را می گویم

نوح و همه پیامبران جز با توسل به این انوار مقدس نجات نیافتند و از

ساحل ورود تا برزخ را طی نکردند

و لذا فرمود مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است کسی که بر آن

نشست نجات یافت و گرنه غرق شد

و حسین سفینه النجاتی است که به دنبال غریق می گردد تا او را نجات دهد

که ان الحسین مصباح هاد و سفینه نجاه

 


[ پنج شنبه 92/6/7 ] [ 7:6 صبح ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

قرآن جنس شیطان را از آتش؛  و شیطان آتش را بر خاک برتر می داند؛

که خود گفت:

تو که مرا از آتش آفریدی و آدم را از خاک، چه توقعی داری که

خاک را مسجود خود قرار دهم؟

و شیطان دشمنی خود را آشکار کرد؛ دشمن قسم خورده ای که

به عزت و جلال حق سوگند یاد کرده که دست از سر آدمی تا

اغوای کاملش بر نخواهد داشت.

شیطان دشمن است او را دشمن بگیرید

و نفس ؛

نفس در کلام رسول خدا دشمن ترین دشمنان است که فرمود:

برترین دشمن ها نفسی است که در میان دو پهلوی توست!

پس نفس هم از جنس شیطان است

یعنی هر دو از آتشند؛

کسی که نفسش بر عقلش چیره شود؛ جز شعله و زبانه کشیدن

کاری نمی کند؛ شعله های خشمش بنفش است؛

شاید دلیل اینکه غضب از صفات شیطان بر شمرده شده است همین باشد

غضب یک صفت شیطانی است، که درون را آتش زده  و به هر چه خورد

گر می گیرد....

 

 


[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 11:42 عصر ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

تو بهتر از من می دانی که بلاها سکوی پرواز آدمی است؛

بدون بلا هر انسانی شاکر است و ممنون؛

اما با جاری شدن باران رحمت رنجها کیست که بدون

 چتر صبر به مقام عبودیت برسد؟

پس روشن است که گرفتن ها بیشتر از دادن ها ، نعمت است ،

که تنها رحمتش در دادن ها خلاصه نمی شود.

و او اگر مولایم علی که هستی ام فدایش باد به رنج

و بلای مال و ثروت مبتلا می کرد، جای تعجب بود؛

آزمایش با بلایی که قهرمانش؛ مولایم علی را می گویم؛

فهرمانش علی همواره بر سکوی اول آن، قدرت نفس کشیدن را حتی

از فرشتگان ربوده است ؛ تعجب دارد.

او که مرد میدان سخاوت و شیر بیشه شجاعت است چگونه با مال و جان

آزمایش شود؟

و مولایم علی که قربان خاک قدم آسمانیش شوم؛

 نه با بلای نقص مال و جان که با رنج فاطمه اش اوج گرفت...

و حسین در کربلا با اعظم رنجها و بلاها به مقام تکریم با شهادت پذیرایی شد.

آه کربلا! آه دست کشیدن ها و خود را ندیدنها،

دست کشیدن از که؟ از علی اکبر؛ از عون و جعفر،

و خلاصه از عباس!

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین!

که وقتی صدای یا اخایش سکوت کربلا را شکست، مولایمان حسین

کمرش شکست و آثار شکستگی در چهره اش هویدا شد....

همه می گویند کربلا پر از هیاهو بود، پر از هلهله ، پر از فریاد!

اما این همه فریاد برای عاشورائیان سکوت بود،

سکوتی به پهنای روزگار و به وسعت دریای عشق!

سکوت ،

فریادی شبیه سکوت، سکوت از یاری کردن و سکوتی از تعلل و غفلت!

در کربلا تنها یک فریاد به پا بود که این فریاد جز در سکوت عاشورا به گوش

نمی رسید، آری فقط یک فریاد:

هل من ناصر ینصرنی، هل ذاب یذب عن حرم الرسول....

و این فریاد تا قیامت در صحرای زندگی طنین انداز است....

 


[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 12:10 صبح ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]

 

از تاخیرها ؛ تا عجله هایم فاصله ای به اندازه یک عمر کیلومتر!

تاخیر در یاری تو ؛ و عجله در گریز؛ در نیامدن و نماندن با تو؛

من عجولم ؛ در نماندن؛ در ندیدن و در سر کشیدن تمام صبر!

لگد بر کاسه صبر ؛ و سوزاندن ریشه صبر؛ و زغال کردن درخت صبر.

از خودم هم خسته شده ام؛ چون در خواستن خودم هم تاخیر دارم؛

نه تاخیرهایم تاخیر و نه عجله هایم عجله است؛

اصلا بوی کارهای آدمیزاد نمی دهد؛ بوی مردمان ؛ بوی اختیار و بوی انتظار ...

تو را که دیدم در آمدنم پهلوان شدم ؛

پنجه در پنجه نگاه تو انداختم؛ و شرم نکردم؛

 زنجیری به سستی یک نخ را نگسستم و طنابی به محکمی زنجیر

تو را حلقه حلقه کردم؛

از دستت گریختم ؛

از زنجیر محبتت، از اکسیر نگاهت؛ از عطش هدایتت؛

همان زنجیری که پهلوانان را به زانو کشاند؛ و همان اکسیری که مس مذاب

شده ای را طلا نمود....

اما خاکم به سر که از راه ماندم و تنها در مصاف با تو زور بازویم را ذخیره

از عجله هایم در تنها گذاشتنت مردم ؛

و از تاخیرهایم در چگونه ماندم خاک شدم!

و اینک تو ؛ عاشورا؛ عطش؛ عشق و یارانی که از آنان دل برده بودی؛

هر کدام پهلوان ؛ و شیر میدان نبرد؛ اما آنچنان ذلیل نگاه تو

که چو کودک مادر مرده ای صدای گریه ی شان را سکوت کربلا می شکست.

و من چه بگویم از سکوت کربلا و صدای گریه کودکانه یاران حسین؟

حر تو بگو!

کسی که چیزی نمی گوید! تو بگو ؛

تو بگو و مرا از این برزخ جهل به بهشت و نور علم بکشان!

حر ؛ ای پسر ریاحی ؛ ای پهلوان عرب تو بگو!

تو برای چه مثل کودکان صدای گریه سر می دهی؟

تو مردی! تو شیر بیشه شجاعتی ؛ تو چرا می گریی؟

و حر با یک کلام تکلیفم را روشن کرد؛ که مگر کوری! مگر نمی بینی !

حسین دل از همگان برد و مرا بیچاره کرد؛

من اینجا چه می کنم؛؟ اصلا من اینجای نیستم ؛ من ناکجایی شده ام

             

و سرانجام حر ،؛ توبه ، سوز و اشک ندامت و هرم خجالت در نگاه

و زنجیر عشق حسین ، نگاه حسین ، تکثیر در چشمان حسین....

و در آخر... خدایت بیامرزد که تو حری همانگونه که مادرت تو را بدان نام نهاد....

 


[ دوشنبه 92/6/4 ] [ 7:2 صبح ] [ ع. الف . ضاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

........................



........................
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
""" ........
///